گرت آیینهای باید که نور حق در آن بینی سعدی |
نیست مشکل «کوه» را آسان ز جا برداشتن راقم |
کجاست قاصد فرخندهای کز آمدن تو نظر گلپایگانی |
قانون روزگار بود همچو گردباد کلیم کاشانی |
بی کمالیهای انسان از سخن پیدا شود |
دور دستان را به احسان یاد کردن همت است صائب تبریزی |
هر که را بر خاک بینی آتشش بر سر مریز مهدی سهیلی |
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی حافظ |
هرجا محبت رو نهد، خاصیت وحدت دهد صحبت لاری |
در گفتن عیب دگران بسته دهان باش واعظ قزوینی |
با کاروان تا ماه من، محمل به محمل میرود مهرداد اوستا |
طی دلجوئی قوی که وفا نشناسد هجری تفرشی |
هیچکس جانا نمیسوزد چراغش تا به صبح قصاب کاشانی |
رخت بر بست ز دل شادی و هنگام وداع فزخی یزدی |
سوختم سر تا به پا چون شمع بر بزم محبت بهادر یگانه |
خانم گل سلام موفق باشی در این راه
زهرا نگه دارت باشه یا علی
سلام علیکم.مدتی بود بعلت مشغله کاری نتوانستم نه عرض ادبی خدمت دوستان داشته باشم ونه وبلاگم را بروز نمایم.الحمدلله اکنون در خدمتم و ان شالله پس از این نوشتار مطالب خوبتان را مطالعه خواهم نمود.سپاس
دوستون دارم
سلام
به حقیر هم سر بزنید