دوستم داشته باش
دوستم داشته باش
بادها دلتنگند
دستها بیهوده
چشمها بی رنگند
دوستم داشته باش
شهرها می سوزند
برگها میریزند
یادها می گندند
باز شو تا پرواز
سبز باش از آواز
آشتی کن با رنگ
عشق بازی با ساز
دوستم داشته باش
عطرها در راهند
دوستت دارم ها
آه چه کوتاه
دوستت خواهم داشت
بیشتر از باران
گرمتر از لبخند
داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت
شادتر خواهم شد
ناب تر روشن تر
بارور خواهم شد
دوستم داشته باش
برگ را باور کن
آفتابی تر شو
باد را از بر کن
دوستم داشته باش
خواب دیدم در خواب
آب آبی تر بود
روز پرسوز نبود
زخم شرم آور بود
خواب دیدم در تو
رود از تب می سوخت
نور گیسو می بافت
باغچه گل می دوخت