«•´`•.(*•.¸(`•.¸بــنــت الــزهــــــراء ¸.•´)¸.•*).•´`•»

الهی لا تعذبنی فانی مقر بالذی قد کان منی.فما لی حیله الا رجائی.لعفوک ان عفوت و حسن ظنی.وکم من زله لی فی الخطایا.وانت علی ذو فضل

«•´`•.(*•.¸(`•.¸بــنــت الــزهــــــراء ¸.•´)¸.•*).•´`•»

الهی لا تعذبنی فانی مقر بالذی قد کان منی.فما لی حیله الا رجائی.لعفوک ان عفوت و حسن ظنی.وکم من زله لی فی الخطایا.وانت علی ذو فضل

" اَللّهُمَ عَجِّل فی فَرَجِ موُلانا "

"در آرزوی دیدار "

             همــــه هست آرزویـــم که ببینــــم از تو رویی          

    چه زیان ترا که من هم، برسم به آرزویی

             به کسی جمـــــال خود را ننـــــــــموده و ببینم     

        همه جــا به هر زبانی، بود از تو گفتگویی

             نه به باغ ،ره دهندم که گلـــــــــی به کام بویم        

      نه دمـاغ آنکه از گل شــــــنوم به باغ بویی

             همه خوش دل اینکه مطرب بزند به تار، چنگی       

      من از آن خوشم که چنگی بزنم به تارمویی

             همه موسم تفرج به چمـــــــــن روند و صحرا        

         تو قدم به چشم من نه ، بنشـــین کنار جویی

             چه شود که از ترحم ، دمی ای سحـاب رحمت          

   من خشک لب هم آخر، زتو تر کنم گلویـــی

             بشکســــــت اگر دل من به فدای چشم مستت       

      سرخمّ می ســــــــلامت ، شکند اگر سبویی

             چه شــــــود که راه یابد سوی آب ، تشنه کامی       

     چه شـــود که کام جوید، زلب تو کامجویی

             به ره تو بس که نالم، زغــــــم تو بس که پویم         

      شده ام زنـــاله نایی، شده ام ز مویـه مویی

            نظری به سوی  رضوانیِ دردمند مسـکین             

      که به جز درت ، امیدش  نبود به هیچ سویی

حدیثی از امام حسین :احترام به ذرّیّه زهرا(علیه السلام)

احترام به ذرّیّه زهرا(علیه السلام)

«وَ اللّهِ لا أَعْطِى الدَّنِیَّةَ مِنْ نَفْسى أَبَدًا وَ لَتَلْقِیَنَّ فاطِمَةُ أَباها شاکِیَةً

ما لَقِیَتْ ذُرِّیَّتُها أُمَّتَهُ وَ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَحَدٌ أَذاها فى ذُرِّیَّتِها.»:

به خدا قسم من هرگز زیر بار پستى و ذلّت نخواهم رفت و در روز قیامت،

 فاطمه زهرا پدرش را ملاقات خواهد کرد، در حالى که از آزارى که

 فرزندانش از امّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) دیده اند به پدر خویش

 شکایت خواهد برد و کسى که ذرّیّه فاطمه را آزار دهد داخل بهشت نخواهد شد.

یا صاحب الزمان اهلک الاعداء و الخائنین

یا صاحب الزمان ! ...

 

یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست  .

شرمنده ایم .

می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .

می دانیم کوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است که در حق تو کرده ایم .

یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،

و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .

به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .

اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .

اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .

اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .

ای یوسف زهرا !

خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،

ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،

روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .

به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطر

ای عزیزِ مصرِ وجود !

سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .

نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهکار

از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر کن .

یابن الحسن !

برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی – هر چند اندک – آورده بودند ،

سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .

اما ...

ای آقا ! ای کریم ! ای سرور !

ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .

آن کالای اندک را هم نداریم .

اما... نه ،

کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم .

دل شکسته داریم

و مقدورمان هم سری است که در پایت افکنیم .

ناامیدیم و به امید آمده ایم .

افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .

سفارش نامه ای هم داریم .

پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .

یا صاحب الزمان !

به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .

تو از یوسف بخشنده تری .

به فریادمان برس ، درمانده ایم .

ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !

یعقوب وار ، چه شبها و روزها که در فراق تو آرام و قرار نداریم .

در دوران پر درد هجران ، اشک می ریزیم و می گوییم :

تا به کی حیران و سرگردان تو باشیم .

تا به کی رخ نادیده ترا وصف کنیم .

با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا کنیم .

سخت است بر ما ، که از دوری تو ، روز و شب اشک بریزیم .

سخت است بر ما ، که مردم نادان تر واگذارند .

سخت است بر ما ، که دوستان ، یاد ترا کوچک شمارند .

یا بقّیةالله !

خسته ایم و افسرده ،

نالانیم و پژمرده ،

گریه امانمان را بریده است .

غم دوری ، دیوانه مان کرده است .

اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است که می گوییم :

کجاست آن که از غم هجران تو ناشکیبایی کند .

تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم

کجاست آن چشم گریانی که از دوری تو اشک بریزد ؟

تا من او را در گریه یاری دهم

مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .

و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .

و ای کاش نسیمی از کوی تو ،

بوی آن پیراهن را به مشام جان ما برساند .

و ای کاش پیکی ، پیراهن ترا به ارمغان بیاورد

تا نور دیدگانمان گردد .

ای کاش پیش از مردن ، یک بار ترا به یک نگاه ببینیم .

درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است 

کی می شود شب و روز ترا ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟

شکست و سرافکندگی ، خوار و بی مقدارمان کرده است .

کی می شود ترا ببینیم که پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟

و ببینیم طعم تلخ شکست و سرافکندگی را به دشمن چشانده ای .

کی می شود که ببینیم یاغیان و منکران حق را نابود کرده ای ؟

و ببینیم پشت سرکشان را شکسته ای .

کی می شود که ببینیم ریشه ستمگران را برکنده ای ؟

و اگر آن روز فرا رسد ...

و ما شاهد آن باشیم ،

شکرگزار و سپاسگو نجوا می کنیم :

الحمدلله رب العالمین .

زبان حال حضرت رقیه.انی بنتک رقیه

داریها داریها حیرانه داریها

یا راس ابوها من الی الطفله رقیه

عینک علیها و انت فوق السمهریه

انی بنتک حایره اتخلینی وحدی

من ینشف دمعتی الی تجری علی خدی

کم رقیـه عندک و کم والی عندی

ودی یا بویه اشوفک والله ودی

من غبت عنی وانا بهم و عذاب

کنت ارجی ینتهی هذا الغیاب

کنت انادی و الصدا یردالجواب

انتظرتک یا ما طال انتظاری

منهو یتحنن علیا و یطفی ناری

مرعوبه محتاجه للایادیک و للامانک

تمسح یتمها و کل المها من حنانک

شحتمل و آنا الی ما اتحمل جفاک

انت تامرنی و لو موتی دواک

رد یا بویه لو خذنی معاک

لاغیها لاغیها

لا تقلی رجعتک وهم و سراب

من لیها یتحنن علیها

طفله گلها علی الیتم البلوه توها

تحرمها یا والدها من عطف الابوه

واسیها واسیها

داریها داریها