| |||
یا ابا عبدالله روحی فداک |
دل سوخت و چشم گریان ز یاد رضا ..... حرم عشق و طواف چو کبوتری برای رضا ...
شبنم چشم بسوز برای جگر سوخته اش .... سیاه به تن کن که شاه غریبیست امام رضا .
کبوتر عشق مرا ببر به طواف یار .... همان گنبد طلای سوخته از عشق یار .
حسرت مجنون دارم هر روز به چشم ..... لیلی چشم بدوزم و سر دهم فغان یار
مرا دمی به طواف حرمت رها نکن ای امام رضا...... که دوست دارم جان دهم کنار مزار یار
خم ابروی تو نه کشت مرا به تنهائی ... که هزار کشته دادست این چشم خمار یار
شفا میدهی و سلامت کنی تن مریض .... ترا به خدا مرا بیمار کن به زلف یار .
صلاه صبح و ظهر و شبم کجا خواهد رفت ؟ ..... اگر نباشد شفاعت تو ای یار یار
فدای جای پای توست همه کسم ..... بیا قدم گاه توست این دل سوخته برای یار .
خدا کند که لایق تو باشد این سرم ....در ان شبی که سر دهم ندای یار .
بیا و شبی ببالینم آی ( ای دلبر زهرا ) ....که منه بی کس کس ندارم جز تو ای یار
شعر از گل یاس
وا مصیبتاه وا غربتاه وا علی بن موسی الرضا ویلی علی المسوم
نعی | |
ولی على المسموم | |
غایب مانلومک |
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْمُظَلَّلِ بِالْغَمامِ سَیِّدِ الْکَوْنَیْنِ وَمَوْلَى الثَّقَلَیْنِ وَشَفِیعِ الأُمَّةِ یَوْمَ الْمَحْشَرِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ سَیِّدِ اْلأَوْصِیاءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بِنْتَ إِمامِ اْلأَتْقِیآءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رُکْنِ الأَوْلِیاءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ عِمادِ اْلأَصْفِیآءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ یَعْسُوبِ الدِّین اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ قائِدِ الْبَرَرَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ قامِعِ الْکَفَرَةِ وَالْفَجَرَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وارِثِ النَّبِیِّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَلِیفَةَ سَیِّدِ الْمُرْسِلِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ ضِیاءِ الدِّین اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ النَّبَأِ الْعَظِیمِ عَلَى الْیَقِینِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مَنْ حِسابُ النَّاسِ عَلَیْهِ وَالْکَوْثَرُ فِی یَدَیْهِ وَالْنَصُّ یَوْمُ الْغَدِیر عَلَیْهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.
زینب (س) نفس علی (ع)
عزیز خدا و ولی خدا گریه کند، یعنی همه آسمان و زمین و ملک و ملکوت، دارد گریه میکند. همه جا مضطرب میشود، سر انسان، بالا، پایین، آسمانها، زمین، همه گریه میکنند. زیرا قلب مؤمن، عرش رحمان است. وقتی یک بچه یتیم گریه میکند، عرش خدا میلرزد.
اینک قافله به کربلا رسیده و ساکن شده است و خانوادهام در حرم و اصحاب نیز نشستهاند و در حال مذاکره و صحبت و ایاب و ذهاب و آمد و رفت هستند. شبها از ترس دشمن، چراغ روشن نمیکنند. حرم خدا و عزیزان خدا، شبها چراغ ندارند. غذا هم هر چه زاد و راحله بوده است مصرف شده و آب را هم که بستهاند. کأنّه تمام کره بیرزق، مانده است. تمام ملأاعلی بی ذکر خدا ماندهاند و ملائکه نمیتوانند ذکر خدا کنند.
حرم امام حسین(ع) گریه میکنند و کودکان او ضجه میزنند. صدای آنها هنوز میآید و ناله زینب (س) هنوز به گوش میرسد. گوش باشید- اینها راست است. بزرگ خانه، بیشتر وحشت میکند.
آیا میدانی وقتی قلب حضرت زینب(س) محزون شود چه بر سر عالم میآید؟ تصور کنید که هیچ بچهای و هیچ خانمی گریه نکند و تشنه نشود؛ فقط خانم زینب( س) غصهدار شود. او خود همه است. قلب همه شیعیان محزون میشود. او کبد و سینهای چون امیرالمؤمنین(ع) داشت، که وقتی خطبه خواند، کسانی که پیرمرد بودند و ایام گذشته را دیده بودند، تصور کردند حضرت امیر(ع) دارد خطبه میخواند.
بعضی از آنها جمعیت را شکافتند و جلو آمدند. یکی از آنها که آمده بود، وقتی برگشت گفت هذه زینب بنت علی(ع) این زینب است که صدا میزند. علت داشت که حضرت، کلام را رساند. زیرا زنگ شترها را بسته بودند و سر و صدا راه انداخته بودند تا صدای خانم به مردم نرسد.
وقتی مظلومان خیلی مشهور باشند ظالم میخواهد آنها را بپوشاند. صدای زنگ شترها و هیاهو و هلهله عرب را زیاد کرده بودند تا کسی صدای خانم را که خطبه میخواند، نشنود. به مرحمت خدا و با اشاره حضرت، سکوت محض شد. چگونه میشود شتر راه برود اما صدا نکند؟ نفس اعراب هم ساکت شد. اگر بزرگ خانهای به اهل آن بگوید ساکت، نفسها همه بند میآید. خانم زینب(س) بگوید اسکتوا چطور؟ نفس امیرالمؤمنین(ع) بگوید ساکت؛ از تمامی زمین هم نفس درنیاید، زیاد نیست.
«ألسَّلامُعَلَیکَیامُوسَیبنَجَعفَرٍ»
*
بمناسبت میلاد امام موسی کاظم (ع) باز اراده خداوند متعال بر آن شد که حجتى را بر امتى بعنوان راهنمایى الهى ارائه دهد. عالمى متحرک ، پر جوش متقى و با استقامت را براى هدایت ستمگران و حق جویان بر زمین و آسمان و بر جن و ملائکه عنایت فرماید.
خواسته خالق جهان آفرین بر آن شد تا تعالى و تکامل انسانها را با قدرت علمى و علمى مردى چون امام کاظم علیه السلام محقق گرداند.
و این بار براى تحقق خواسته الهى ، پدرى چون امام صادق علیه السلام باید زمینه ساز گردد.
باید انسانى و آراسته این تعهد و مسئولیت را بر دوش گیرد که رئیس دانشگاه عالى شیعه است .
و باید دامن پاک و پر ارج مادرى چون حمیده وى را بستر گردد.
سال یکصد و بیست و هشت هجرى بود، پیشواى ششم شیعیان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در موسم حج همراه جمعى از یاران خود به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و در این سفر همسر گرامى خود حمیده را نیز، همراه داشتند، مراسم حج به پایان رسیده و کاروانهاى حجاج بیت الحرام هر کدام به سوى شهر و دیار خود رهسپار بودند.
کاروان مدینه نیز در رکاب مولایشان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از مکه حرکت نموده و پس از طى مسافتى در سرزمینى به نام ابواء بار گشوده بودند تا پس از استراحت ، مجددا به سفر خود ادامه دهند.
ابواء روستایى است میان مکه و مدینه که چشمه آب زلال و نخلهاى سر به فلک کشیده اش ، کاروانهاى خسته و مسافران تشنه لب و گرما زده را به خود فرا مى خواند .
در گوشه اى از این سرزمین خلوت و آرام زنى بزرگ ، در زیر خاک خفته است ، او امنم مادر گرامى پیامبر عظیم الشان اسلام ، حضرت محمد بن عبد الله (ص ) است .
هر از گاه مسلمانى مومن ، رنج راه را به خود هموار میسازد و به زیارت این قبر میاید تا اسلامى از سر مهر، نثار زنى کند که در دامان پاک خود، انسانى بزرگتر از تمام آفرینش را پرورش داده است .
امروز صبح ، امنه میهمانانى اینچنین عزیز و گرانقدر داشت ، مردى از سلاله پاک فرزندش محمد مصطفى (ص ) همراه با خانواده گرامى اش که بى صبرانه انتظار نوزادى را مى کشید که خداوند مقدر فرموده جانشین وى و خلیفه رسول خدا و امام عالمیان باشد. زمان حمل نزدیک شده بود.
امام به روستاى ابواء آمده بود تا خاطره شیرین میلاد رسول اکرم را در ذهنش تازه کند و سرنوشت این کودک مبارک قدم را با سرنوشت دین فرزند امنه پیوندى مقدس و ابدى بزند.
روستاى ابواء اندرز صبح گوئى دیگر گونه مینمود، پرتو آفتاب ، نخلهاى سربلند را تا کمر طلایى کرده و سایه هایى دراز روى بامهاى گلى روستا انداخته بود.
صداى شتران و صداى گوسفندانى که پیشاپیش چوپانان ، آماده رفتن به صحرا بودند، بذر نشاط را در دل مى کاشت و گوش را از آواى زندگى مى انباشت .
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام همراه با یاران خود مشغول صرف صبحانه بودند که ناگاه فرستاده اى از طرف حمیده وارد شد و پیام او را به امام رسانید، امام تا پیام را شنید، دست از غذا کشیده ، بى درنگ از جا حرکت کرد و به سوى چادر زنان شتافت . اصحاب و یاران حضرت صرف صبحانه را نا تمام گذاشته و به فکر فرو رفتند که چه حادثه مهمى اتفاق افتاده است ؟ آیا کسى از زنان همراه امام بیمار شده ؟ آیا مطلبى محرمانه پیش آمده مى بایست به طور خصوصى به اطلاع حضرت برسد؟ یا اینکه .... این انتظار خیلى بدر ازا نکشید. زیرا اندکى بعد در حالى که لبخند شیرینى بر لبان امام نقش بسته بود شادى در چشمان حضرتش موج میزد به میان جمع بازگشت ، و چنین فرمود: خداوند امروز پسرى به من عنایت کرد که بهترین مردم زمان خود و پیشواى آینده شما خواهد بود.
و بدین ترتیب از صلب پدرى چون امام صادق علیه السلام و از رحم پاک و پر ارج مادرى چون حمیده ، برترین خلق خداوند پاى به عرصه گیتى میگذارد و جهان را به نور وجود خویش ، نور باران میسازد.
آن روز مبارک یکشنبه ، هفتم ماه صفر بود که تا آن تاریخ صد و بیست و هشت سال از هجرت رسول اکرم مى گذشت و آن کودک فرخنده پى موسى نام داشت . پدرش برترین خلق زمین در روزگار، امام جعفر صادق علیه السلام و مادرش بانوى دانا و بزرگوار و پاکدامن ام حمیده بود.
داستان زندگى حمیده مادر گرامى امام موسى ابن جعفر علیه السلام از مطالب جالب خواندنى است . او وآبسته به یکى از خانواده هاى غیر عرب بود، ولى سیر حوادث او را با خیل بردگان به بازار برده فروشان مدینه کشانید و آنگاه به دستور امام محمد باقر علیه السلام از میان زنان و دختران دیگر انتخاب و به خانه حضرتش انتقال یافت و به افتخار همسرى فرزند جوان و برومند آن حضرت یعنى وجود مقدس جعفر ابن محمد الصادق علیه السلام نائل گردید و نوزادى که در ابواء چشم به جهان گشود ثمره این وصلت فرخنده بود.
حمیده مادر ارجمند و بزرگوار پیشواى هفتم از زنان با فضیلت و مردم آفرین بود، او به حدى از اصالت خانوادگى و فضایل انسانى برخوردار بود که امام محمد باقر علیه السلام هنگام معرفى او به فرزند گرامى خود جعفر ابن محمد علیه السلام فرمود: فرزندم : حمیده ، همچون زر ناب و تصفیه شده ، از شالودگیها و پلیدیها پاک است ، فرشتگان الهى همواره از او مراقبت و نگهدارى کرده اند تا نزدیک به من رسیده است و این از لطف خدا بر من و امام بعد از من است که پاى چنین بانوى پاکدامنى را به خانه من گشود.
گوهر شخصیت این بانوى بزرگ در خانه امام صادق علیه السلام بیش از پیش صیقل یافت و در پرتو زندگى مشترک با آن پیشواى بزرگ و استفاده از علوم سرشار آن حضرت به پایه اى رسید که امام صادق علیه السلام دستور میداد زنان مسلمان براى فرا گرفتن احکام و مسائل دینى به این بانوى عالیقدر مراجعه کنند. از این لحاظ، موسى ابن جعفر علیه السلام به تنها پدرى همچون امام صادق علیه السلام بنیانگذار مذهب جعفرى و موسس دانشگاه بزرگ جهان اسلام داشت ، بلکه از پستان بانوى با فضلیت و گرانمایه اى چون حمیده شیر خورده و در دامان پاک و پر ارج او پرورش یافته بود.
از همان کودکى آثار هوش سرشار و استعداد شگرف از چهره حضرت موسى ابن جعفر علیه السلام هویدا بود و از آینده درخشان او حکایت میکرد، او که وارث علوم خاندان رسالت و امامت بود تا سن بیست سالگى که پدر بزرگوارشان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در قید حیات بودند همه جا از برنامه هاى عالى و ارزنده پدر الهام میگرفت و از علوم و دانشهاى آن حضرت استفاده میکرد.
در سال 148 هجرى پس از شهادت پدر بزرگوارش عهده دار مقام امامت شد و به هدایت و رهبرى مردم مشغول گردید.
معروفترین القاب حاضرت کاظم ، عبد صالح ، باب الحوائج و کینه شریفش ابو الحسن بود.
حضرت امام موسى ابن جعفر علیه السلام پس امامت در حالى که 55 سال از عمر پر برکتش میگذشت به دست هارون الرشید به شهادت رسید.
من خاطره ای ماندگاری از این روز دارم دو سال پیش در کربلا هفتم ماه صفر بودم و امروز بروایتی شهادت امام حسن مجتبی میباشد که همه اقشار مردم در عراق برای عرض تسلیت به کربلا میامدند و شبیه سازی تشیع جنازه حضرت امام حسن مجتبی را نمایش میدادند و مراسم های گوناگونی داشتن و به روایتی امروز را روز ولادت جدم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میباشد که از هر دو امام همام میخوام دست ما را در همه مراحل زندگی بگیرند و حاجات همه محبینشان را اگر برضای حق تعالی باشد اجابت فرماید و حاجات من حقیر را ..با ارزوی عاقبت بخیر شدن همه شیعیان..
شهادت امام حسن مجتبی ع را تسلیت عرض میکنم..ایها المسموم ...ادرکنی جمیعا
بحق ضلع امک الزهرا س روحی و ارواح العالمین فداها..ایها المظلوم یا بن حیدر الکرار مددی..
سخنان حکمت امیز امام حسن مجتبی ع
کسى از امام خواست تا یکى از هم صحبتان و دوستان امام باشد. حضرت به او فرمود: مبادا که ستایشم کنى که من از تو به خودم آگاهترم و دروغگویم شمارى که دروغگو نظر و ایده اى ندارد، یا نزد من از کسى غیبت کنى. آن مرد پس از شنیدن شرایط به امام گفت اجازه دهید که مرخص شوم فرمود آرى اگر مى خواهید بروید. مردى به ایشان عرض کرد اى رسول خدا من از شیعیان شما هستم. امام فرمود اى بنده خدا اگر مطابق امر و نهى ما عمل کردى و مطیع فرمان ما بودى راست گفته اى و اگر چنین نباشى با ادعاى مرتبه والایى که سزاوارش نیستى بر گناه خود افزوده اى. نگو که من شیعه شما هستم بلکه بگو من از دوستداران و هواداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و بر سلامت باش.
امام مجتبى (ع) به شخصى فرمود اگر بدون داشتن طایفه و عشیره خواستار عزت هستى و بدون قدرت و موقعیت مى خواهى با هیبت و ابهت باشى، از خوارى و زبونى معصیت خداى درآى و به عزت طاعت الهى روى آر.
امام حسن (ع) خطاب به فرزندان خود و برادرش فرمود:
اى فرزندان من و برادرم، شما امروز کودکان این قومید و چندى دیگر از بزرگان قوم آینده مى شوید پس دانش بیاموزید و هر که نتواند آن را حفظ یا روایت کند آن را بنویسد و نگه دارد.
شخصى در آخرین روزهاى حیات امام حسن (ع) به عیادت حضرت رفت، از امام پند و اندرز خواست. امام در ضمن کلامى طولانى به او فرمود:
استعد لسفرک و حصّل زادک قبل حلول اجلک...
آماده سفر آخرت باش و پیش از فرارسیدن مرگ توشه بردار، غم روز نیامده را مخور و بدان که هیچ گاه مالى بیش از مصرف خود گرد نمى آورى مگر آنکه براى دیگران مى اندوزى بدان که در حلال خدا حساب است و در حرام آن عقاب و در شبهات آن عتاب. چندان براى دنیا بکوش که گویا همیشه زنده خواهى ماند و چنان براى آخرت تلاش کن که گویى فردا خواهى مرد.
و به فرزندش فرمود: فرزندم با کسى دوستى مکن تا آن که به خوبى او را بشناسى و چون او را آزمودى و به دوستى او راضى شدى برادر وار لغزش هاى او را نادیده بگیر و در مشکلات یاریش رسان.
و نیز فرمود: دانش خود را به دیگران بیاموز و دانش دیگران را فراگیر، در این صورت هم دانش خود را استوار داشته اى و هم آنچه نمى دانستى آموخته اى.
و فرمود هلاکت مردم در سه چیز است: تکبر، حرص، حسد. تکبر موجب نابودى دین است و موجب لعنت ابلیس شد. حرص دشمن جان است و باعث اخراج آدم از بهشت گردید و حسد رهنمون به بدى هاست و سبب شد قابیل هابیل را بکشد.
و از سخنان اوست که فرمود بیناترین دیده آن است که در خوبى نفوذ کند و خوبى ها را ببیند و شنواترین گوش آن است که پند و اندرز را بشنود و از آن سود برد و سالم ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.
و فرمود هر کس پیوسته مسجد رود به یکى از هشت چیز دست یابد. نشانه اى محکم، برادرى سودمند، دانشى تازه، رحمتى قابل انتظار، کلامى که او را به هدایت رهنمون شود یا از گمراهى باز دارد، ترک گناه از شرم یا ترس.
عوامل مؤ ثر در قیام حسین (علیه السلام)
در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفت :
الف - از امام حسین براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.
ب - خودش مى فرمود: اصلى در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهى از منکر. خودش از پیغمبر روایت کرد: من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ایضا مى گفت : الا تزون ان الحق لا یعمل به
ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل کوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام یا مخالفت نمى کرد، بلکه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید، مردم کوفه اجتماع کردند وهم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول که در مدینه بود از او بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود کشته بشود و بیعت نکند؛زیرا خطر بیعت خطرى بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام یعنى حکومت اسلامى بود، نه یک مسئله جزئى فرعى قاب تقیه.
اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر این جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف ؛یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن بود یا نه ؟ از گفته هاى خود امام حسین که مى فرمود: ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا کریثما یرکب الفرس حتى تدور بکم دور الرحى و تقلق بکم قلق المحور
یا در جواب شخصى که (ریاش ) نقل مى کند فرمود: ان هولاء اخافونى و هذه کتب اهل الکوفه و هم قاتلى فاذا ذلک و لم یدعوا لله محرما الا انتخکو بعث اله الیهم من یقتلهم حتى و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیکم بانواع البلاء
از اینها معلوم مى شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود پس شهادتش مؤ ثر بود.
اما از نظر سوم : از این جهت همین قدر مؤ ثر بود که امام را متوجه کوفه کرد. اما آیا اگر به کوفه نمى رفت ، در محل امن و امانى بود؟ اگر در مکه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع مى کرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت که در مکه حرم خدا کشته شود و شاید از اینکه در حرم پیغمبر هم کشته شود ابا داشت . اینکه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر و سعد به ابن زیاد بر مى آید که در خود کربلا به عمر سعد هم گفته است : اگر نمى خواهید بر مى گردم ، فقط ناظر به این قسمت است که چرا به عراق آمد نه اینکه قضیه فقط یک جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانى از آمدن به عراق است . امام حسین که نگفت مردم کوفه نقض عهد کردند پس من بیعت مى کنم یا اینکه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس مى گیرم و ساکت مى شوم . (164)
-----------------------
پی نوشت ها:
163- سیدالشهدا علیه السلام ، شهید دستغیب ، ص 57
164- حماسه حسینى ، ج 3، ص ۱۰۳
http://www.kanezahlebit.blogfa.com
یَا کَاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسَین(ع) إکشِف کربِی بِحَقِّ أخیکَ الحُسَین(ع)»
-:-:-:- التماس دعا -:-:-:-
http://www.kanezahlebit.blogfa.com
بیست و پنجم محرم ۱۴۲۸
تنها سفیر بازمانده از مردان
حضرت على بن الحسین، امام سجاد علیه السلام در روز 5 شعبان یا 15 جمادى الاولى سال 38 هجرى قمرى در مدینه دیده به جهان گشود و در 12 یا 18 و بنابر مشهور در 25 محرم سال 95 ه.ق در سن حدود 56 سالگى مسموم شده و به شهادت رسید، آن حضرت در واقعه کربلا 23 سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبى علیه السلام است.
دوران امامت او که 35 سال بود، مصادف با دشوارترین دوران ظلم و خفقان امویان (از یزید تا ولید بن عبدالملک) گذشت.
امام سجاد علیه السلام در دوران زندگى، رنجها و ناراحتیهاى بسیار دید، در ماجراى کربلا، سختترین شکنجهها و ستمها به او وارد آمد، و بعد که به مدینه بازگشت در طول 35 سال عمر خود، همواره از مصائب کربلا یاد مىکرد و مىگریست و در حالى که اشک مىریخت مىفرمود:
قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا.
روزى یکى از غلامانش مخفیانه به او نگریست، دید او به سجده افتاده و گریه مىکند، عرض کرد: «آیا وقت پایان حزن نرسیده است؟»
امام سجاد علیه السلام به او فرمود: «واى بر تو، مادرت بعزایت بنشیند، حضرت یعقوب علیه السلام در میان دوازده پسر، یکى از پسرانش حضرت یوسف علیه السلام از نظرش غایب گردید، گریه مىکرد و مىگفت:
یا اسفى على یوسف و ابیضت عیناه من الحزن و هو کظیم.
و من در نزدیک خود، پدر و جماعتى از بستگانم را دیدم که سر بریدند، چگونه گریه نکنم؟
آن حضرت به نوادگان عقیل بیشتر از نوادگان جعفر طیار، نظر لطف داشت، وقتى علتش را پرسیدند فرمود: «من وقتى که بیاد جانبازیهاى پدران آنها امام حسین علیه السلام در کربلا مىافتم دلم به حال آنها مىسوزد.» (1)
مقام امام سجاد علیه السلام و توجه معنوى مردم حجاز به آن بزرگوار موجب شد که هشام بن عبدالملک در عصر حکومت ولید بن عبدالملک نقشه قتل آن حضرت را بریزد.
او توسط افرادى مرموزى، آن حضرت را مسموم کرد، و آن بزرگوار بسترى گردید و معالجات سودى نبخشید، و به شهادت رسید. (2)
و بعضى نقل مىکنند: آن حضرت بر اثر زهرى که ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموى) به آن حضرت خورانید، مسموم شده و به شهادت رسید (و اینقول از نظر تطبیق تاریخى، صحیحتر به نظر مىرسد.)
و ممکن است که آنحضرت با دسیسه هشام بن عبدالملک، به دستور برادرش ولید بن عبدالملک، مسموم شده باشد، و هر دو در این امر شریک باشند.
و از دعوات راوندى نقل شده که آن حضرت در بستر شهادت مکرر مىگفت:
اللهم ارحمنى فانک کریم، اللهم ارحمنى فانک رحیم.
امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامى که وفات پدرم فرا رسید، مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: پسر جانم:
ایاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا الا اللهحضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: هنگامى که وفات امام سجاد علیه السلام نزدیک شد، سه بار بیهوش شد و سپس دیده باز کرد و سوره اذا وقعت الواقعه و انا فتحنا را قرائت کرد و فرمود:
الحمد لله الذى صدقتا وعده و اورثنا الارض نتبؤء من الجنة حیث نشاء فنعم اجر العاملین .
سپس هماندم از دنیا رفت. (3)
امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام ناقه (شتر ماده)اى داشت که 22 سفر با او به حج رفته بود و حتى یک تازیانه به او نزده بود،بعد از وفات آنحضرت ما بىخبر بودیم ناگاه یکى از خدمتگذاران آمد و گفت: ناقه بیرون رفته و کنار قبر امام سجاد علیه السلام زانو زده است، گردنش را به قبر مىمالد و مىنالد، با اینکه هنوز قبر را ندیده بود. (4)
و در نقل دیگر آمده: امام باقر علیه السلام نزد آن شتر آمد، دید در خاک مىغلطد و اشک مىریزد، به او فرمود: اکنون بس است برخیز به جایگاه خود برو، او برخاست و به جایگاه خود بازگشت، بعد از چند لحظه سراسیمه کنار قبر امام سجاد علیه السلام رفت و در خاک غلطید و اشک مىریخت،
امام باقر علیه السلام کنار او آمد و فرمود: اکنون بس است برخیز، او برنخواست، فرمود: آزادش بگذارید، او وداع مىکند، سه روز به همان حال بود تا مرد. (5)
هنگامى که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت. مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا مىرسانده است.
جمعى از فقراى مردم مدینه نمىدانستند که معاش آنها از کجا تامین مىشود، وقتى که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت، دریافتند که او بود شبانه بطور ناشناس غذاى آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها مىرسانید، هنگام غسل جنازه آن حضرت، خراشهایى در بدن او دیدند که آثار انبانها و بارهاى غذا و طعام بود که شبها براى فقراء حمل مىکرد. (6)
بعضى نقل کردهاند: امام باقر علیه السلام پس از غسل، گریه سختى کرد بعضى از اصحاب او دلدارى مىدادند، فرمود: هنگام غسل، آثار غل جامعه را در بدن نازنین پدرم دیدم بیاد مصائب آن حضرت هنگام اسارت شدم...
گریه ابر
گر بگرید ابر چشم اشکبار آرم بیاد ور بخندد لاله غلب داغدار آرم بیاد گر ببینم شمع سوزانى میان انجمن سرگذشت عمر را بىاختیار آرم بیاد صحنهها هردم بچشمانم مجسم مىشود خاطرات دردناک و ناگوار آرم بیاد ابر گه گه گرید اما چشم من هر صبح و شام روزهاى شام و آن شبهاى تار آرم بیاد گر ببینم زینب و زیور روى گردانم از آن گوشهاى پاره و بىگوشوار آرم بیاد گر گلى عطشان ببینم در کنار غنچهاش هم رباب نشسته و هم شیر خوار آرم بیاد ریزش باران که مىبینم بهر دشت چمن سنگهاى شامیان نابکار آرم بیاد گر ببینم آتشى از دور گویم خیمههاست خیمه و طفلان در حال فرار آرم بیاد
در جسم جهان فیض بهارانم من عالم چون زمین تشنه بارانم من در زهد دلیل پارسایان جان در عشق امام جان نثارانم من فرزند حسین و زینت عبادم شایسته ترین سجده گذارانم من با اینهمه منزلت ز سوز دل و جان روشنگر بزم سوگوارانم من چون لاله همیشه از جگر مىسوزم چون شمع همیشه اشکبارانم من دردا که چه آورد قضا بر سر من ایکاش نمىزاد مرا مادر من
پىنوشتها:
1.کامل الزیاره ص 107 - بحار ج 44 ص 110
2.- این مطلب از مصباح کفعمى ذکر شده است (منتخب التواریخ ص 350.)
3و.- اصول کافى ج 1 ص 448 - بحار ج 46 ص 147.
4.اصول کافى ج 1 ص 448 - بحار ج 26 ص 147.
5.- انوار البهیه ص 128.
6.- کشف الغمه ج 2 ص 266.
کلام امام
20 حدیث منتخب از امام سجاد علیه السلام
۱ - امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی مى باشد و از سختى ها و شداید صحراى محشر در امان است:
اوّل آن که در کارگشائى و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.
دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتى بیندیشد که کارى را که مى خواهد انجام دهد یا هر سخنى را که مى خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودى خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او مى باشد.
سوّم قبل از عیب جوئى و بازگوئى عیب دیگران، سعى کند عیب هاى خود را برطرف نماید.
2- فرمود: سه چیز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشت زبان از بدگوئى و غیبت مردم، خود را مشغول به کارهائى کردن که براى آخرت و دنیایش مفید باشد.
و همیشه بر خطاها و اشتباهات خود گریان و ناراحت باشد.
3- فرمود: هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى کند که از او راضى و خوشنود است:
1 ـ خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نماید.
2 ـ راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى.
3 ـ حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى.
4 ـ خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.
4 - فرمود: اى فرزند آدم، تا آن زمانى که در درون خود واعظ و نصیحت کننده اى دلسوز داشته باشى، و در تمام امور بررسى و محاسبه کارهایت را اهمیّت دهى، و در تمام حالات ـ از عذاب الهى ـ ترس و خوف داشته باشى; در خیر و سعادت خواهى بود.
5- فرمود: حقّى که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ قرار ندهى و بلکه در چیزهاى حلال هم صرفه جوئى کنى و به مقدار نیاز استفاده نمائى.
6- فرمود: کسى که مشتاق بهشت باشد در انجام کارهاى نیک، سرعت مى نماید و شهوات را زیر پا مى گذارد; و هرکس از آتش قیامت هراسناک باشد به درگاه خداوند توبه مى کند و از گناهان و کاهاى زشت دورى مى جوید.
7- فرمود: دست نیاز به سوى مردم دراز کردن، سبب ذلّت و خوارى در زندگى و در معاشرت خواهد بود.
و نیز موجب از بین رفتن حیاء و ناچیز شدن شخصیت خواهد گشت به طورى که همیشه احساس نیاز و تنگ دستى نماید.
و هرچه کمتر به مردم رو بیندازد و کمتر درخواست کمک نماید بیشتر احساس خودکفائى و بى نیازى خواهد داشت.
8- فرمود: سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و خلاف است.
9- فرمود: در این دنیا سرور مرد، سخاوتمندان هستند; ولى در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزکاران خواهند بود.
10- فرمود: هرکس براى رضا و خوشنودى خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند مى گرداند.
11- فرمود: هرکس به دیدار دوست و برادر خود برود و براى رضاى خداوند او را زیارت نماید به امید آن که به وعده هاى الهى برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند کرد، همچنین مورد خطاب قرار مى گیرد که از آلودگى ها پاک شدى و بهشت گوارایت باد.
پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه کند مورد رحمت قرار خواهد گرفت.
12- فرمود: چنانچه شخصى تو را بدگویى کند، و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذیرا باش.
13- فرمود: تعجّب دارم از کسى که نسبت به تشخیص خوب و بد خوراکش اهتمام مىورزد که مبادا ضررى به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر کارهایش اهمیّت نمى دهد، و نسبت به مفاسد دنیائى، آخرتى روحى، فکرى، اخلاقى و... بى تفاوت است.
14- فرمود: هرکس مؤمن گرسنه اى را طعام دهد خداوند او را از میوه هاى بهشت اطعام مى نماید، و هر که تشنه اى را آب دهد خداوند از چشمه گواراى بهشتى سیرآبش مى گرداند، و هرکس برهنه اى را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتى ـ که بهترین نوع و رنگ مى باشد ـ خواهد پوشاند.
15- فرمود: به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل، و مقایسات فاسد و بى اساس نمى توان احکام و مسائل دین را به دست آورد; بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعى دین، تسلیم محض مى باشد; پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود.
و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک مى گردد.
16- فرمود: دنیا همچون نیمه خواب (چرت) است و آخرت بیدارى مى باشد و ما در این میان رهگذر، بین خواب و بیدارى به سر مى بریم.
17- فرمود: از سعادت مرد آن است که در شهر خود کسب و تجارت نماید و شریکان و مشتریانش افرادى صالح و نیکوکار باشند، و نیز داراى فرزندانى باشد که کمک حال او باشند.
18 - فرمود: هر آیه اى از قرآن، خزینه اى از علوم خداوند متعال است، پس هر آیه را که مشغول خواندن مى شوى، در آن دقّت کن که چه مى یابى.
19- فرمود: هر که قرآن را در مکّه مکرّمه ختم کند، نمى میرد مگر آن که حضرت رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم); و نیز جایگاه خود را در بهشت رؤیت مى نماید.
20- فرمود: شماهائى که به مکّه نرفته اید و در مراسم حجّ شرکت نکرده اید، بشارت باد شماها را به آن حاجیانى که بر مى گردند، با آن ها ـ دیدار و ـ مصافحه کنید تا در پاداش و ثواب حجّ آن ها شریک باشید.
-----------------------
پی نوشت ها:
[1] ـ تحف العقول: ص204، بحارالأنوار: ج 75، ص 141، ح 3.
[2] ـ تحف العقول: ص 204، بحارالأنوار: ج 75، ص 140، ح 3.
[3] ـ مشکاة الأنوار: ص 172، بحارالأنوار: ج 66، ص 385، ح 48.
[4] ـ مشکاة الأنوار: ص 246، بحارالأنوار: ج 67، ص 64، ح 5.
[5] ـ تحف العقول: ص 186، بحارالأنوار: ج 71، ص 12، ح 2.
[6] ـ تحف العقول: ص 203، بحارالأنوار: ج 75، ص 139، ح 3.
[7] ـ تحف العقول: ص 210، بحارالأنوار: ج 75، ص 136، ح 3.
[8] ـ تحف العقول: ص201، بحارالأنوار: ج 75، ص 136، ح 3.
[9] ـ مشکاة الأنوار: ص 232، س 20، بحارالأنوار: ج 78، ص 50، ح 77.
[10] ـ مشکاة الأنوار: ص 166، س 3.
[11] ـ مشکاة الأنوار: ص 207، س 18.
[12] ـ مشکاة الأنوار: ص 229، س 10، بحارالأنوار: ج 78، ص 141، ح 3.
[13] ـ أعیان الشّیعة: ج 1، ص 645، بحارالأنوار: ج 78، ص 158، ح 19.
[14] ـ مستدرک الوسائل: ج 7، ص 252، ح 8.
[15] ـ مستدرک الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25.
[16] ـ تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام: ص 343، س 20.
[17] ـ وسائل الشیعة: ج 17، ص 647، ح 1، ومشکاة الأنوار: ص 262.
[18] ـ مستدرک الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3.
[19] ـ من لا یحضره الفقیه: ج 2، ص 146، ح 95.
[20] ـ همان مدرک: ج 2، ص 147، ح97.
بیست و ششم محرم ۱۴۲۸
آثار و برکات تربت پاک سید الشهدا(ع)
سخنى پیرامون تربت سیدالشهدا (ع)
سجده بر خاک تو شایسته بود وقت نماز
اى که از خون جبینت به جبین آب وضوست
فضیلت و آثار و برکاتى که براى تربت حسینى است ، براى هیچ تربتى و قطعه اى از قطعات زمین نیست . خاک کربلا قطعه اى از بهشت است که خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از یک فداکار در راه دین که تمام هستى خود را فدا کرده ، در آن خاک، برکت و فضیلت و شفا قرار داده است .
کربلایش قطعه اى از جنت است
باب نور و باب لطف و رحمت است
اما در اینکه چرا تنها این خاک داراى چنین ویژگیها و آثار و برکات است؟ باید گفت : هر چیزى که در این عالم ، شرافت ظاهرى و یا معنوى پیدا مى کند، یا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و یا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى است که به آن شرافت و برکت داده است .
در تربت کربلاى سیدالشهدا (ع) هر دو امر محقق شده است ، زیرا خاک کربلا بنا بر روایاتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظیم و واقعه اى مهم در آنجا واقع گردیده که آن شهادت حسین بن على (ع) و یاران وفادارش مى باشد ، لذا داراى فضیلت و آثارى خاص است .
آمده است که چون بر قبر امام حسین (ع) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گردید، یکى از اعراب بنى اسد آمد و از خاک قبضه قبضه برداشت و بویید تا بر قبر حسین رسید، و چون او را مى بوسید گریه مى کرد و مى گفت : پدر و مادرم به فدایت ، چه اندازه خوشبویى که قبر و تربت تو چنین خوشبو است ، سپس شروع کرد به سرودن :
خواهند نهان سازند قبرش ز حبیبش
خوشبویى خاک قبر گردیده دلیلش
آرى خاک مزار حسین (ع) سرمه چشم عاشقان و شیفتگانش بوده و ایشان را مجنون وار به سوى خود مى کشاند.
از آنجایى که هدف این مبحث بر شمردن آثار و برکات سیدالشهدا (ع) است ، از تفصیل در مطلب پرهیز کرده و علاقه مندان به این مقوله را به کتابهاى مربوط ارجاع مى دهد .
و اما آثار و برکاتى که مى توان براى تربت پاک حسینى برشمرد عبارتنداز:
ادامه دارد..
بیست و هفتم محرم ۱۴۲۸
1- تأثیر تماس اعضاى بدن با تربت
یکى از آثار و برکات تربت سیدالشهدا (ع) این است که متبرک نمودن بدن و صورت با آن تربت شریف تأثیر معنوى زیادى بر انسان خواهد گذاشت ، از این رو از بعضى بزرگان دین و امامان معصوم نقل شده که بعد از نماز ، بدن و صورت خویش را با مهر کربلا متبرک مى کنند. و نیز دستور داده اند که قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسیده و با اعضاى بدن تماس داده شود.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسین (ع) را شفاى هر درد، و ایمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه یکى از شما خواست از آن خاک تناول کند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر سایر اعضاى بدنش تماس دهد...» 1
2- سجده بر تربت
یکى دیگر از برکات و آثار خاک مزار امام حسین (ع) این است که سجده بر آن تربت پاک حجابهاى ظلمانى را کنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام صادق (ع) در این باره مى فرماید: «همانا سجود بر تربت حسین (ع) حجابهاى هفتگانه را پاره مى کند»2
لازم به ذکر است که مراد از «حجاب» در کتاب و سنت ، همان حجابهایى است که بین بنده و خالق حایل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد که در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مى شود اما مراد از حجابهاى هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سیدالشهدا(ع) این خاصیت را دارد که در صورت معرفت به حق حضرت و ولایت او، حجابها را دریده و راهگشاى وصول به کمالات انسانى باشد.
سجده بر خاک سرکوى تو آرند خلایق
جان فداى تو که هم قبله و هم قبله نمایى
و اما در خصوص اینکه در میان شیعه معمول است از خاک مقدس کربلا یعنى تربت کنار قبر سیدالشهدا (ع) خاک برداشته و با آن مهر درست کرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى کنند بدین خاطر است که از خاک زمین بوده و به تمامى خاکها مى توان سجده کرد، و از طرفى خاک کربلا به لحاظ شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش شرافت پیدا کرده است ، به طورى که اهل بیت (ع) نیز به ما فرموده اند در هر نمازى که سجده بر تربت کربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى کند. چنانکه حضرت صادق (ع) از خاک کربلا درون کیسه اى ریخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن کیسه را باز مى کرد و بر آن سجده مى نمود.
-----------------------
پی نوشت ها:
1- 74 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
2- کافى , مرحوم کلینى , ج 4 ص 588
بیست و هشتم محرم ۱۴۲۸
سخنان امام (ع) خطاب به با حرّبن یزید ریاحى
ای کاش حربن زیادها زیاد تر بشن
متن سخن :
((... نَعَمْ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْکَ وَیَغْفِرُلَکَ قَتَلَةٌ مِثْلُ قَتَلةِ النَّبِیّینَ وَآلِ النَّبِیّینَ ...
اَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ اُمُّکَ وَاَنْتَ الحُرُّفى الدُّنْیا وَالاخِرَة )).
لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنِى رِیاح
صَبُورٌ عِنْدَ مُشْتَبَک الرِّماحِ
وَنعْمَ الْحُرُّ اِذْنادى حُسَیْناً
وَجادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَالصیاحِ
فَیا رَبِّى اَضِفْهُ فى جِنانٍ
وَزَوِّجْهُ مَعَ الْحُورِ المِلاحِ
ترجمه و توضیح لغات :
مُشْتَبَک (از اِشْتِباک ): مخلوط شدن و درهم فرو رفتن کنایه است از شدت جنگ . رماح (جمع رُمْح ): نیزه . نادى حُسَیْناً در بعضى از منابع ((فادى حسَیْناً)) آمده است یعنى خود را بر حسین فدا نمود. جادَ بِنَفْسِهِ: جانش رابذل نمود.صِیاحَ:فریاد زدن و صداکردن . اَضافَهُ: او را مهمان نمود. مِلاح (جمع مَلیح ): نمکین .
ترجمه و توضیح :
بنا به نقل ابن اثیر، حرّ پس از آنکه خود را از سپاه عمرسعد به کنار کشید و به عنوان توبه به خدمت امام علیه السلام رسید، عرضه داشت : من فکر نمى کردم که این مردم کار را بدینجا خواهند کشید که جدا با تو بجنگند و الا هیچگاه با آنان همراهى نمى کردم اینک به عنوان توبه از آنچه از من نسبت به شما سرزده است و مانع از حرکت شما بوده ام به حضورتان آمده ام و تصمیم دارم تا پاى مرگ از شما حمایت کنم ودر پیش رویت کشته شوم ، آیا توبه من پذیرفته است ؟
امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:((نَعَمْ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْکَ وَیَغْفِرُ لَکَ؛)) آرى ، خدا توبه تو را مى پذیرد و گناهانت را مى بخشد))(208).
بنا به نقل طبرى (209) و ابن کثیر(210)، ((حر)) پس از کشته شدن حبیب و قبل از نماز ظهر به همراه زهیر به دشمن حمله نمود که هریک از آنان در محاصره دشمن قرار مى گرفت ، دیگرى حلقه محاصره را مى شکست و از دشمن نجاتش مى داد تا بالا خره اسب حّر را پى نمودند او پیاده به جنگ ادامه داد و پس از آنکه بالغ بر چهل تن از دشمن را کشت یک گروه پیاده از دشمن بر وى حمله نموده و او را از پاى در آورد. در این موقع چندتن از یاران حسین بن على علیهما السلام نیز به آنان حمله کردند وبدن نیمه جان حرّ را از میان قتلگاه به طرف خیمه ها حمل نموده در کنار خیمه اجساد شهدا قرار دادند(211).
امام علیه السلام نیز در همین جا و در کنار پیکر نیمه جان حرّ که هنوز رمقى از حیات در وى بود، قرار گرفت وبا دیدن جسد خون آلود او همان جمله را که مکرر مى گفت ، بر زبان جارى کرد و فرمود:
((... قَتَلَةٌ مِثْلُ قَتَلةِ النَّبیینَ وَآلِ النَّبِیینَ؛)) این مردم کوفه قاتلان و کشندگانى هستند همانند قاتلان پیامبران و فرزندان پیامبران )).
سپس در بالاى سر حرّ نشست و در حالى که خاک و خون از سرو صورتش پاک مى کرد، چنین فرمود:((اَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ اُمُّکَ وَاَنْتَ الحُرُّفى الدُّنْیا وَالاخِرَة ؛)) تو حر و آزاد مردى ، همان گونه که مادرت تو را حُر نامیده است . و تو آزاد مردى در این جهان فانى و در آن جهان پایدار و ابدى )).
آنگاه این ابیات را در رثا حرّ خواند:((لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنِى رِیاح ...؛)) چه نیکو مردى است حرّ، حرّ ریاحى ، شکیبا و صبور به هنگام (جنگ ) و کثرت نیزه ها.
و چه نیکو مردى است حر آنگاه که حسین ندا نمود او به هنگام دعوت حسین جانش را فدا نمود.
پروردگارا! در بهشت برین از وى پذیرایى کن و از حوریان زیبا و نمکین براى او همسر قرار بده !(212))).
مفهوم واقعى سعادت
اگر بخواهیم با مفهوم واقعى سعادت آشنا شویم و نمونه و مصداق کاملى از خوشبختى و حسن عاقبت را معرّفى کنیم باید از ((حرّ)) و عده دیگرى یاد کنیم که مانند وى در ابتداى امر به همراه جنود شیطان حرکت نموده و در صفوف دشمنان اسلام قرار گرفته و به قصد قتل فرزند پیامبر و براى خاموش ساختن مشعل هدایت وارد کربلا گردیدند آنگاه عقل و خرد را به قضاوت طلبیده مشمول عنایت الهى و موفق به نزول فیوضات ربانى شدند و شمشیر خود را به نفع اسلام و دفاع از حریم قرآن به کار بردند و در این راه به فیض بزرگ شهادت نایل گردیدند.
تعداد افرادى که در شب و روز عاشورا توبه کرده و به لشکر حسین بن على علیهما السلام پیوستند دقیقا معلوم نیست و اسامى همه آنها و کیفیت شهادتشان در کتب تاریخ به طور دقیق مشخص نگردیده است ولى از میان این افراد همانگونه که شرح حال ((حر بن یزید)) را نقل نمودیم با دو نفر دیگر نیز آشنا مى شویم که آنان هم موفق به توبه شده و در آخرین دقایق زندگى ، حسین بن على علیهما السلام به آن حضرت پیوسته و با شهادت در رکاب او به سعادت و خوشبختى دائمى نایل گردیدند.
سعد بن حارث و برادرش
سعد و ابوالحتوف فرزندان حارث ، ساکن کوفه و داراى عقیده انحرافى و حادّ گروه خوارج بودند که شخصیتى مانند امیرمؤ منان علیه السلام را نیز واجب القتل مى دانستند این دو برادر به همراه ((عمرسعد)) و براى جنگ ، با حسین بن على علیهما السلام وارد کربلا شده و در میان لشکریان کوفه به سر مى بردند در روز عاشورا پس از شهادت همه یاران حسین بن على علیهما السلام این دو برادر با شنیدن صداى استغاثه آن حضرت ((الاناصرٌ ینصرنى )) و با شنیدن صداى گریه زنان و اطفال ازمیان خیمه ها، عمیقا متحول و دگرگون شده و به همدیگر گفتند: ما که مى گوییم ((لا حکم الاّ للّه ولا طاعة لمن عصى اللّه ))(213))) این حسین مگر فرزند پیامبر ما نیست ؟ و مگر ما در روز قیامت امید شفاعت از جدّ او نداریم چگونه است که ما با او وارد جنگ شده ایم و او در میان دشمن و در این غربت بى یار و یاور مانده است . این بگفتند و به سوى حسین بن على شتافتند و شمشیر از غلاف بیرون کشیده در نقطه اى که به آن حضرت نزدیک بود به جنگ با دشمن پرداختند و پس از کشتن و مجروح کردن گروهى ، هر دو برادر به شهادت رسیدند و بدن خون آلودشان در یک نقطه و در کنار هم به روى زمین افتاد. و بدینگونه این دو برادر هم مانند ((حرّ)) به سعادت و حسن عاقبت نائل گردیدند(214).
-----------------------
پی نوشت ها:
207- حرّ از خاندانهاى شریف عرب و رئیس قبیله خویش در کوفه بود که ابن زیاد او را به فرماندهى هزار نفر جنگجو ماءمور جلوگیرى از حسین بن على - علیهماالسلام - نمود. بنابه نقل ابن نما پس از آنکه توبه وى در پیشگاه حسین بن على - علیهماالسلام - پذیرفته شد، عرض کرد: یابن رسول اللّه ! هنگامى که ابن زیاد به من ماءموریت داد که براى مقاومت با تو حرکت کنم ، پس از آنکه از دارالا ماره خارج شدم ، صدایى به گوشم رسید که مى گفت :((اى حر! مژده باد به تو در این راهى که پیش گرفته اى )) چون برگشتم کسى را ندیدم و تا این لحظه در این اندیشه بودم که این چه مژده اى است ؟ مگر نه این است که من در جبهه مخالف فرزند پیامبر قرار گرفته ام و هیچ تصور نمى کردم که بالا خره به تو خواهم پیوست . و به چنین سعادتى نایل خواهم گردید.
208- کامل ، ج 3، ص 288.
209- تاریخ طبرى ، ج 7، ص 355.
210- البدایة والنهایه ، ج 8، ص 183 و 184.
211- این خیمه در آخرین نقطه خیمه گاه به طرف میدان قرار داشت که اجساد شهدا را در زیر آن و در کنار هم قرار مى دادند.
212- بعضى از مورخین این اشعار را از خود حسین بن على - علیهماالسلام - و بعضى دیگر از امام سجاد - علیه السلام دانسته اند و گاهى نیز ازانشاد یکى ازیاران حسین بن على - علیهماالسلام - مى دانند. (بحارالانوار، ج 45، ص 14. امالى صدوق ، مجلس 30. مقتل عوالم ، ص 85. مقتل خوارزمى ، ج 2، ص 11).
213- این شعار گروه خوارج بود.
214- در شرح حال سعد و ابوالحتوف به تنقیح المقال ، ج 2، ص 12 اعیان الشیعه (چاپ جدید 10 جلدى ) ج 2، ص 319. الکنى والا لقاب ، محدث قمى ، ج 1، ص 43 مراجعه شود.
بیست و نهم محرم ۱۴۲۸
این الطالب بدم المقتول بکربلا
غروب جمعه است ولی یار نیامد
یابن الحسن الی متی هذا الانتظار
یامولای
یا مهدی
زهجرانت دل دیوانه دارم به صحرای غمت کاشانه دارم
به امید وصالت ای گل من چو بلبل ناله مستانه دارم
********
دلم شوق سر کوی تو دارد هوای دیدن روی تو دارد
به گلزار شهیدان می نهم پای که این تربت همه بوی تو دارد
سی محرم ۱۴۲۸
پیامهای عاشورا
مواسـات
یـکـى از زیـبـاترین خصلتهاى معاشرتى مواسات است ، یعنى غمخوارى وهمدردى و یارى کردن دیـگـران . از ریـشـه (اسـوه)اسـت یـعـنـى (دیـگـرى را در مـال وجـان ، هـمـچـون خـود دیـدن ودانـسـتـن ، یـادیـگـرى را بـر خـود مقدم قرار دادن ، به دوستان وبـرادران دیـنـى یـارى و کـمـک مـالى وجـانـى رسـانـدن ، غـمـخـوارى کـردن کـسـى را بـه مال خود، برابر گردانیدن اورا با خویش ، ... شرکت دادن دیگرى در کفاف رزق ومعاش خویش ... بـه مـال وتـن بـا کـسـى غـمـخـوارگـى کـردن ... مـواسـات کـردن کـسـى را در نـفـس خـود ودر مـال خـود ... شـخـص در مـورد جلب منافع ودفع مضارّ دیگران را همچون خود بشناسد . وایثار آن است که آدمى دیگران را در دومورد بالابرخود مقدم بدارد.)(193)
بـا نـمـونـه هـاى نقل شده از لغت ، اجمالاً مفهوم این خصلت روشن مى شود وانسان (مُواسى)کسى اسـت کـه بـا دیـگـران هـمـدردى وهـمـراهـى دارد وخـود را در رنج وغم دیگران شریک مى داند وبا مال وجان ، از آنها دفاع مى کند ومیان خود ودیگران فرقى نمى گذارد.
ایـن صـفـت نـیـکـو، در روایـات اسـلامـى بـسـیـار سـتـوده شـده اسـت ودر کـنـار نـمـاز اول وقـت از اهمیّت برخوردار است وبه فرموده پیامبر، (مُواسفاةُ الاَْخِ فِى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ) یکى از سه عمل برتر محسوب شده است ،(194) یعنى با برادر دینى به خاطر خدا مواسات کـردن . در حـدیـثى از امام صادق (ع) یکى از معیارهاى آزمون شیعه بودن اشخاص ، مواسات با بـرادران دیـنـى اسـت . (195) ووسـیـله تقرّب به خداست (تَقَرَّبُوا اِلَى اللّهِ تَعالى بِمُواسفاةِ اِخْوانِکُمْ)(196).
امـیـرالمـؤ مـنـیـن (ع) نـیـز مـواسـات بـا بـرادر دیـن را مـوجـب افـزایـش رزق وروزى مـیـدانـد.(197) امـام صـادق (ع) دعـاى انـسـان اهـل مـواسـات را مـسـتـجـاب مـى شـمـارد.(198) در حـدیـث دیـگرى در مورد جان دادن راحت ودلپـسـندِ مؤ من مى فرماید: (این ویژگى براى کسانى است که نسبت به برادران دینى خویش (مواسى)باشند.)(199)
در حـمـاسـه آفـرینان عاشورا، این خصلت برجسته به وضوح دیده مى شود ودر مرحله بالاتر به (ایثار) مى رسد. یاران امام نسبت به امام واصحاب نسبت به یکدیگر این حالت را داشتند واز بذل هیچ چیز مضایقه نداشتند وبه این مواسات ، افتخار مى کردند.
سـیـدالشـهـدا(ع) در راه کـربـلاپـس از بـرخـورد بـا سـپـاه حـرّ وگـفـتـگـوهـاى مفصل ، سروده شاعرى را بر زبان آورد که مضمونش چنین است :
(مـن بـه راه خـود مى روم . مرگ ، براى جوانمردى که نیت خیر کند وجهاد کند وبا مردان صالح ، مواساتِ به جان داشته باشد، هیچ عار وننگ نیست .)(200)
در شبى از شبهاى محرم نیز امام حسین (ع) در جمع یاران خویش ، ضمن آنکه از آنان مى خواست هر کـه مـى خواهد بر گردد، از تاریکى شب استفاده کند، فرمود : هر کس مى رود برود ولى هر کس بـا مـا، بـا جـانـش مـواسـات داشته باشد، فرداى قیامت در بهشت با ما خواهد بود واز خشم الهى خـواهـد رسـت : (مـَنْ واسـانـا بـِنـَفـْسـِهِ کـانَ مـَعـَنـا غـَداً فـِى الْجـَنـانِ نـَجـِیـّاً مـِنْ غـَضـَبـِ الرَّحْمانِ)(201).
حـرّ نـیز وقتى توبه کرد ونزد امام آمد، با این حالت آمد که جان خود را فداى امام کند: (مُواسِیاً لَکَ بِنَفْسى) (202) وچنان نیز کرد. وقتى امام حسین (ع) به بالین حرّ شهید رسید وسـر اورا بـه دامـن گـرفـت وحـرّیت اورا ستود با تمثّل به اشعارى مقام مساوات اورا بر زبان آورد:
(وَ نِعْمَ الْحُرُّ اِذْ واسى حُسَیْنا وژ جادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّباحِ)(203).
در کـوفـه در جریان نهضت مسلم بن عقیل ، وقتى هانى بن عروه را دستگیر کرده به دارالاماره مى بـرنـد. واز اومـى خـواهـنـد کـه مـسـلم را کـه در خـانـه اوپـنـهـان شـده اسـت تـحـویـل دهـد، مى گوید: (به خدا قسم اگر تک وتنها بمانم وهیچ یاورى نداشته باشم ، اورا تسلیم نمى کنم تا آنکه در راه اوکشته شوم .)(204)
-----------------------
پی نوشت ها:
193 -بـا اسـتـفـاده از لغـتـنـامـه دهخدا، به نقل از: ناظم الاءطبا، منتهى الاءرب ، التعریفات جرجانى .
194 -سفینة البحار، ج 1 ص 23 .
195 -بحار الانوار، ج 71 (بیروت) ، ص 391.
196 -همان .
197 -بحار الانوار، ج 71، ص 395، حدیث 22. 198-همان ، ص 396، حدیث 23.
199 -همان ، ص 398، حدیث 30 .
200 -ساءمضى وما بالموت عار على الفتى ... ( بحار الانوار، ج 45، ص 238) .
201 -موسوعة کلمات الامام الحسین ، ص 399 .
202 -همان ، ص 438 .
203 -موسوعة کلمات الامام الحسین ، ص 440 .
204 -وقعة الطّف ، ص 119 .
ماه محرم هم تموم شد تا محرمی دگر و ماه صفر شروع میشود
خدا یعنی میشه مولای ما تا محرم دیگه در کنارمان باشه
خداااااااااااااااااااااا
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الامر و الزمان
http://www.kanezahlebit.blogfa.com
هجدهم محرم ۱۴۲۸
سخنان امام حسین (علیه السلام)
عوامل خشم خدا
متن سخن :
((اِشْتَدَّ غَضَبُاللّه عَلَى الْیَهُودِ اِذْجَعَلُوا لَهُ وَلَداً
وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى النَّصارى اِذْ جَعَلُوهُ ثالِثَ ثَلاثَةٍ
وَاَشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى الَْمجُوسِ اِذْ عَبَدُوا الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دُونَهُ
وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلى قَوْمٍ اِتَّفَقَتْ کَلِمَتُهُمْ عَلى قَتْلِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ))(185).
((... اَما وَاللّه لا اُجِیبُهُمْ اِلى شَىْءٍ مِمّا یُریدُونَ حَتّى اَلْقَى اللّهَ
وَاَنَا مُخَضَّبٌ بِدَمِى . ...
اَما مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنا، اَما مِنْ ذابٍ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِاللّه )).
ترجمه و توضیح :
پس از جنگ مغلوبه و کشته شدن گروهى از یاران حسین بن على علیهما السلام همانگونه که که در ذیل فراز قبلى اشاره گردید - آن حضرت محاسن شریفش را به دست گرفت و فرمود:((اِشْتَدَّ غَضَبُاللّه عَلَى الْیَهُودِ...؛)) خشم خدا بر یهودیان آنگاه سخت گردید که براى او فرزندى قائل شدند و خشم خدا بر مسیحیان آنگاه شدید شد که به خدایان سه گانه قائل گردیدند و غضب خداوند بر آتش پرستان وقتى بیشتر شد که به جاى خدا آفتاب و ماه را پرستیدند و غضب الهى بر قوم دیگرى آنگاه شدیدتر شد که بر کشتن پسر دختر پیامبرشان متحد و هماهنگ گردیدند)).
حسین بن على علیهما السلام سخنانش را با این جمله به پایان رسانید:((... اَما وَاللّهِ لا اُجِیبُهُمْ اِلى شَىْءٍ...؛)) آگاه باشید! به خدا سوگند! من به هیچیک از خواسته هاى اینها جواب مثبت نخواهم داد تا در حالى که به خون خویش خضاب شده ام به لقاى خدایم نایل گردم )).
سپس با صداى بلند فرمود:
((آیا فریادرسى نیست که به فریاد ما برسد، آیا کسى نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟)).
چون صداى امام علیه السلام به گوش زنان و دختران آن حضرت رسید، صداى گریه آنان بلند شد. و بنابر نقلى از لشکریان کوفه دو برادر به نام سعد و ابوالحتوف با شنیدن استغاثه امام تغییر عقیده دادند و به جاى جنگ با حسین بن على علیهما السلام به صف لشکریان او پیوستند و به شهادت نایل شدند.
-----------------------
پی نوشت ها:
183- لهوف ، ص 89. مقتل خوارزمى ، ج 2، ص 9.
184- بحارالانوار به نقل ازکتاب هفتاد و دو تن و یک تن ، ج 5، ص 250.
نوزدهم محرم ۱۴۲۸
فضایل امام حسین (ع) از زبان دشمنان
۱ - پاک کردن خاک پاى حسین (علیه السلام)
اهمیت حسین علیه السلام تنها در نظر خلیفه ثانى نبود که از على علیه السلام مى خواست حسین علیه السلام را اجازه دهد تا در مشاوره ها شرکت کند و از نظر عالى او بهره مند گردد، بلکه در نظر همه صحابه مورد توجه و احترام بود و به او با نظر بسیار عالى نگاه مى کردند.
ابو هریره بنا به نقل عساکر خاک پاى حسین علیه السلام را با جامه خود پاک مى کرد و به این کار افتخار مى کرد. ابن عساکر بعد از نقل این خبر در تاریخ کبیر خود، مى گوید وقتى حسین علیه السلام او را براى این کار عتاب فرمود و توبیخ کرد، ابو هریره گفت : قسم به خدا آنچه را که من مى دانم اگر مردم بدانند تو را بر دوش خود سوار مى کنند.
باز ابو هریره گفت : از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: من احب الحسن و الحسین فقد احبنى و من ابغضهما فقد ابغضنى یعنى : هر که حسن و حسین را دوست بدارد همانا مرا دوست داشته است و هر که آنها را دشمن بداند حتما مرا دشمن داشته است . (۱)
۲ - به جان خودم سوگند این حسین است !
حسین بن على نابغه فصاحت و بلاغت و حریفان او، در هر مقوله وارد سخن مى شدند و در همان کلمه اول مغلوب مى شدند و عرق شرمندگى از پیشانى خود مى زدودند.
عمرو بن عاص با آن قدرت بیان و سخنورى و حیله گرى اش که به روباه عرب شهرت یافته بود، در یک مجلسى در مقابل جواب هاى حسین چنان درمانده شد که معاویه روى به او کرد و گفت : به جان خودم سوگند این حسین است و پسر على بن ابى طالب است . (یعنى در مقابل زبان او زبان ما کند و منطق ما سست است .)
-----------------------
پی نوشت ها:
۱- بحار، 43، ص 304.
بیستم محرم ۱۴۲۸