اى همیشه بهترین
همه هستىام را که ذرهاى از لطف بىنهایت اوست؛ خاک قدمت کردم، شاید بیایى و نفسى بر این خاک تیره، پاى عنایت گذارى. آنگاه است که چشمان همیشه منتظر نرگس، توتیایى خواهد یافت که جهانى را تواند روشنى بخشد و قافله هستى را راه نماید. اى مهربانترین! ببین که از اشک، سرشارم؛ ببین که مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر مىزند؛ ببین که دستان نیازمند، جز در آستان تو اجابت را نمىیابد. پس بیا و شب هاى تنهایى دلم را که در هر گوشه آن هزار یلدا خفته است، ستاره باران کن. اى جانان جان! از فیض نگاه توست که عشق در خانه قلبمان مىتپد، و رود زندگى در رگ هاى عمر، جارى است. ترنم عاشقانه ترین کلاممان، موسیقى آرام نام توست، که به تار هستى، زخمه شوق مىزند و آهوى عاشقى را چابک تر از همیشه به هر سو مىبرد. اى همیشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جادههاى سرد انتظار، ره مىپیماییم. شاید آینه اشکمان نیم نگاهى از رخ مهتابىات را حسرت به دل نماند. اى سرخترین سپیده! مهر خونین چشمانمان در انتظار صبح صادق دیدار توست، که هر بامداد سر بر مىکند، تا شاید در این بىنهایت اندوه، نشانى از تو بجوید، که بى تو راه گم کردگانیم در این حیرت. اى وارث لب تشنگان! تشنه دیدار توایم و سالهاست که جز سراب هزار رنگ دنیا، اجابتى به خود ندیدهایم. بیا که کام عطشناک زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است. در رؤیایىترین شب هاى دل، نام تو آذین تنهایی هاى بىپایان ماست. اى بهترین همیشه و اى همیشه بهترین! انجماد ذهن خسته من، شعاعى از تو را مىخواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبریز کند. اى تمام زیبایى! عشق تنها با تو معنا مىشود و دلدادگى، کودک نوآموز دبستان کوى توست. تو جانى و همه خوبی هاى عالم، کالبد. تو بهارى و همه فضیلت ها، چون شاخههاى تو در تو، تو را انتظار مىکشند. اگر هنوز آیین مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو بر آیینهها مىتابد. اگر هنوز امیدى است، چون گرماى نفس تو چون نسیم بهارى، جان مىبخشد و شکوفایى مىآورد. تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مىداریم که کودکان مهر مادر را. تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مىداریم که تن، جان را. تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مىداریم که یعقوب، یوسف را. تو را و میلاد تو را همیشه از همه دوست داشتنی ها، بیشتر دوست مىداریم. |
سلام دوست عزیز
الهی منجی انسان کی آید؟
شراب هستی انسان کی آید ؟
که تنها من نیم آدم سراید
قرار و صبر و آرامم کی آید؟
شراب و ساقی جامم کی آید؟
صمیمانه حقیقت را بگویم
امید غربت شامم کی آید؟
موفق باشین