28صفر رحلت حضرت رسول اکرم محمد مصطفی روحی و ارواح العالمین له الفداء را خدمت همه محبین مخلص و شیعیان منتظر یوسف زهرا سلام الله علیه را تسلیت عرض میکنم
سید الشهدا، میراث دار انبیا (شرحی بر زیارت اربعین)
فَأعذَرَتِ الدُّعاء، یعنی در دعوت کردن راه عذر دیگران را بسته است وَ مَنَحَ النُّصح، نصیحت کرد، موعظه کرد. آنجا که برهان لازم بود دلیل اقامه کرد، آنجا که پند لازم بود موعظت داد لیکن وقتی دید پند و موعظه اثر نمی کند، خون خود را اهدا فرمود خبرگزاری شبستان: سرّ تکریم سالار شهیدان را در زیارت أربعین آن حضرت از زبان امام صادق (سلام الله علیه) می توان فهمید که چرا همة ما در پیشگاه سالار شهیدان اینقدر عرض ادب می کنیم ، البته باید بیش از این عرض ارادت کنیم.
وجود مبارک امام ششم رئیس مذهب ما فرمود: روز أربعین که شد حسین بن علی بن أبیطالب را زیارت بکنید. هنگامی کهآفتاب بر آمد دو رکعت نماز زیارت می خوانید ، این زیارتنامه را می خوانید ، بعد دو رکعت نماز زیارت می خوانید و حاجت های خود را از ذات أقدس إله مسئلت می کنید .
در آن زیارت عرض می کنید : خدایا ! حسین بن علی بن أبیطالب وارث همة انبیاء است . اُورَثتَهُ مَوارِیثَ الأنبیاء . یعنی هر چه را که آدم داشت ، نوح داشت ، ابراهیم داشت ، موسی داشت ، عیسی داشت ، انبیاء دیگر (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) داشتند ، تو به حسین بن علی به عنوان ارث اعطا کردی . و او هم چون وارث بود ، راه انبیاء را طی کرد .
راه انبیاء هم بخش های فرهنگی ـ فکری دارد ، هم بخش های مبارزاتی ؛ بخش فرهنگی ـ فکری اش را ذات أقدس إله در سورة نحل تبیین کرده است که وجود مبارک رسول اکرم همانند انبیای دیگر مردم را با برهان ، با موعظه ، با جدال اَحسن به دین دعوت می کند . اُدعُ إلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَالمُوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ جادِلهُمْ بِالَّتِی هِیَ أحسَنْ (1). اگر استدلال اثر کرد ، اگر موعظه سودمند بود ، اگر جدال احسن کارائی داشت که مردم به طرف حقّ هدایت می شوند . و اگر یک عدّه در اثر لَدود و لَجوج و عَنود بودن نه اهل استدلال اند ، نه راه می آیند ، نه می گذارند دیگران راهی راه بشوند . هم خودشان راه نمی آیند ، هم راه دیگران را می بندند . که خدا از این گروه چنین یاد کرد : وَ هُمْ یَنْأونَ عَنْهُ وَ یَنْهَونَ عَنْه (2). اینها هم ناهی اند ، هم نائی. نائی با همزه یعنی دور ، خودش دور است . ناهی یعنی دیگران را نهی می کند . فرمود : عدّه ای از تبهکاران جامعه هم نائی اند ، هم ناهی . نه خود می آیند ، نه می گذارند دیگران در صراط مستقیم حرکت کنند . وَ هُمْ یَنْهَونَ عَنْهُ وَ یَنْأونَ عَنْه . این گروه که نصیحت پذیر ، حکمت پذیر ، موعظت پذیر نیستند ، باید اینها را نه از راه تهدید ، بلکه از راه انذار و تهدید هدایت کرد ، لِتُنْذِرَ بِهِ قُوماً لُدّاً (3). اگر انذار و تهدید اثر نکرد ، آنگاه با جهاد باید مبارزه کرد و اینها را از بین برد . که فرمود : وَ جاهِدهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً (4).
در بخش فرهنگی به جهاد فرهنگی است ، یا جاهِدُ الکُفّارَ وَ المُنافِقِینَ ، یا وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ (5) که جهاد مبارزاتی است . این راهی است که همة انبیاء طی کردند و وجود مبارک خاتم انبیاء (علیهم آلاف التحیّه وَالثناء) پیمود و حسین بن علی بن أبیطالب (سلام الله علیهما) وارث همة اینهاست .
لذا وجود مبارک امام صادق فرمود : در روز أربعین که شد ، به خدا عرض می کنیم : خدایا ! حسین بن علی را وارث انبیاء کردی . هر چه را به انبیاء دادی ، به او هم دادی . وَ اُورَثْتَهُ مَوارِیثَ الأنبیاء . فَأعذَرَتِ الدُّعاء وَ مَنَحَ النُصْح (6). او راه عذر دیگران را بسته است . هیچ کسی نمی تواند عذر بیاورد که من نمی دانستم . چون حضرت نامه نوشت ، پیام فرستاد ، سخنرانی کرد ؛ در مدینه سخنرانی کرد ، در مکّه سخنرانی کرد ، فاصلة سیصد فرسخی مدینه تا کربلا سخنرانی کرد ، پیام داد ، نامه نوشت . هیچ کسی نیست که بگوید من نمی دانستم . فَأعذَرَتِ الدُّعاء ، یعنی در دعوت کردن ، در راهنمائی کردن ، راه عذر دیگران را بسته است . وَ مَنَحَ النُّصح . نصیحت کرد ، پند داد ، موعظه کرد . آنجا که برهان لازم بود دلیل اقامه کرد ، آنجا که پند لازم بود موعظت داد و مانند آن.
وقتی دید پند و موعظه اثر نمی کند ، خون می خواهد ، خون داد . این را وجود مبارک امام ششم فرمود ، در أربعین أبی عبد الله به خدا عرض کنید : خدایا ! حسین بن علی بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه (7). یعنی خون جگر اش را داد ، خون گلوی خود را داد ، خون سر خود را داد ، خون آن بچة شیری را داد تا مردم را متدیّن کند ، مردم را عالم کند ، مردم را متدیّن کند .
الآن شما می بینید سران گروه هشت مهم ترین حرف های آنها جریان فوتبال جام جهانی است ! این تازه دنیای متمدّن ! که ورزش برای آنها یک مذهب شد ! ورزش چیز بسیار خوبی است برای تأمین سلامتی ، امّا نه آنطوری که همة سران سیاسی بنشینند و برای او به اندازة دین ارزش قائل باشند . این تازه دنیائی است که سفینه به مریخ می فرستد ! و اگر می بینید ایران اسلامی خیلی عالی می اندیشد ، چون حسین بن علی خون داد و ما را آگاه کرد . فرمود : حسین بن علی خون داد تا مردم را از جهالت برهاند ، و از ضلالت برهاند . عالم بشوند که راه خود را ببینند . عادل باشند که راه کسی را نبندند . ما موظّف ایم دو تا کار بکنیم : یکی راه خودمان را تشخیص بدهیم ، طی بکنیم . یکی هم راه دیگران را نبندیم . بگذاریم دیگران آن راه صحیح را طی کنند . این کار با گفتن حل نمی شود . با نصیحت حل نمی شود . این خون علی اصغر می خواهد و خون علی اکبر می خواهد و خون شهداء می خواهد . این شمشیر می خواهد و … .
وجود مبارک زین العابدین به یزید ملعون می گوید : حالا که ما داریم می رویم به طرف مدینه ، آن سر مطهّر را به ما نشان بده ، ما لاأقل یک بار زیارت بکنیم ! گفت : دیگر به شما نمی دهم . این آن مصیبت را می خواهد . حرف اگر بنا شد اثر بکند ؛ الآن سخنرانان کم نیستند ، کتابهای مذهبی کم نیست . ولی شما می بینید بشر به کجا می رود ! الآن هم که سفینه ها دارند به آسمان ها سفر می کنند میلیون ها نفر دربارة گاو و (جسارت است) مدفوع گاو دارند تقدیس می کنند ، الیوم !! در هند اینچنین است . مگر می شود آنجا لا إله إلا الله گفت ؟ خوب مردمی که در مهم ترین شرائط رشد علمی کنونی (جسارت است) ادرار گاو را تَقدیس می کنند ، مثل آب زمزم او را مقدّس می شمرند ، الآن که عصر علم است ؛ اگر نبود کربلا ، ما هم به همین وضع می شدیم . اگر نبود نینوا ، ما هم از اینها بدتر می شدیم ! اینها که قدرت اتمی دارند ، پیشرفت علمی کردند ، ما که از اینها نداریم . اگر نبود کربلا ما چی می شدیم ؟ اگر نبود نینوا ما چی می شدیم ؟ شما بروید هند قدرت اتمی است. چی شد که الآن جهان روی ایران دارد حساب می کند ؟ چی شد که انقلاب به ثمر رسید ؟ چی شد که در جنگ جهانی سوّم همة کشورها ریختند علیه ایران ، نتوانستند در طی این هشت سال ایران را به زانو در بیاورند . چی شد ؟ چرا ایران به این عظمت رسیده است ؟ مایة شرف و عزّت ایران چی شد ؟ جز کربلا و حسین بن علی ؟ جز قرآن و عترت ؟ جز این مکتب اهل بیت ؟ اینها حقّ حیات به گردن ما دارند . و گرنه خدای ناکرده ما هم راهی می رفتیم که هندوها می رفتند . یا راهی می رفتیم که غربی ها می رفتند . آنها با داشتن همة پیشرفت های علمی الآن در این سیاهچال اند . ما که اینها را نداشتیم ! نگذاشتند داشته باشیم و نداریم ! ما جزء جهان سوّم ایم !
لذا وجود مبارک امام ششم فرمود : روز أربعین که شد ، بدانید چرا ما در پیشگاه حسین بن علی خاضع ایم . به خدا عرض کنید : خدایا ! حسین بن علی نصیحت کرد ، سخنرانی کرد ، موعظه کرد ، نامه نوشت ، دستور داد ، اثر نکرد . دید هیچ چاره ندارد ، فقط خون می خواهد ، خون داد . وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ ؛ « اِستنقاذ » را معمولاً برای نجات غریق می گویند . می گویند : غریق را ، از کسی که دارد می سوزد ، در آتش غرق است یا در آب غرق است ، این را نجات بدهید . فرمود : حسین بن علی آن خون جگر اش را داد تا مردم را عالم کند ، تا مردم را عادل کند . عالم کند ، تزکیه کند .
همین دو کاری که انبیاء می کردند ؛ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه (8). همین دو کار در زیارت أربعین آمده . انبیاء آمدند مردم را آگاه کنند و تربیت . بعضی ها جاهل اند ، عالم نیستند . بعضی عالم اند ، ولی عادل نیستند . انبیاء آمدند ما را عالمِ عادل کنند . یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه یعنی ما را به مسائل دینی مان آشنا کنند ، وَ یُزَکّیهِمْ ، یعنی ما را وارسته کنند . وجود مبارک حسین بن علی هم خون داد تا مردم را از جهالت برهاند ، عالم بکند . تا مردم را عادل بکند . هم راه خود را ببینند و طی کنند ، هم راه کسی را نبندند . حالا روشن شد که چرا امام عسکری (سلام الله علیه) فرمود : زیارت أربعین یکی از علائم پنج گانة تشییّع مؤمنین است .
در چنین فضائی می بینیم خود سیّد الشهداء (سلام الله علیه) همین دو چیز را از خدا خواست . یکی معرفت ، یکی رغبت به آخرت . در دعاها به خدا عرض می کرد : خدایا ! اللّهُمَّ ارزُقنِی فِی الآخِرَه حَتّی أعرِفَ مِنْ قَلبِی بِالزَّهادَهِ فِی الدُّنیاء . اللّهُمَّ ارزُقْنِی بَصَراً فِی الآخِرَه (9). عرض می کرد : خدایا ! این دو چیز را به من بده ؛ من دربارة آینده و دربارة آخرت بصیر باشم ، آگاه باشم ، یک . دربارة آخرت راغب باشم ، علاقه داشته باشم ، دو . بعضی ها نمی دانند بعد از مرگ چه خبر است . بعضی ها می دانند ولی آن گرایش را ندارند ، آن کوشش را ندارند . عرض کرد : خدایا ! هم به من معرفت بده که من بفهمم آن عالم بعد از مرگ چه خبر است ، هم به من رغبت بده که با میل به طرف فضیلت حرکت کنم . اللَّهُمَّ ارزُقنِی الرَّغبَهَ فِی الآخِرَهِ حَتّی أعرِفُ ذلِکَ مِنْ قَلبِی بِالزَّهادَهِ مِنّی فِی الدُّنیاء . من از اینکه بفهمم نسبت به دنیا بی رغبت ام ، بی علاقه ام . نسبت به جاه ، نسبت به مقام ، نسبت به میز و پست بی علاقه ام ، می فهمم علاقه ام نسبت به آخرت است .
کسی نسبت به آخرت راغب است و نسبت به دنیا بی رغبت است که این دو تا کار را هم بکند ؛ یکی تلاش در تولید ، یکی قناعت در مصرف ! اینها وظیفه ای است که دین به ما آموخت . یعنی ما تا زنده ایم ، کار . هیچ کس حقّ ندارد بگوید من بازنشسته ام ! اگر کار علمی دارید ، اهل کتاب اید ، اهل نوشتن اید ، تا زنده اید قلم باید دستتان باشد . چیز بنگارید ، کتاب بخوانید ، عینک بر چشم کتاب بخوانید ، قلم در دست چیز بنویسید ، اگر اهل فرهنگ و فکر اید . اگر اهل کار اید ، تا زنده اید کار . هیچ کس حقّ ندارد بگوید من بازنشستم ، بیکار ام . البته هر سنّی یک کاری دارد . گاهی انسان هشت ساعت کار می کند ، گاهی شش ساعت کار می کند ، گاهی یک ساعت کار می کند . هیچ کس در اسلام حقّ ندارد بگوید من بیکار ام ! این یک ؛ تلاش در تولید .
دوّم : قناعت در مصرف . به ما گفتند : مانند ائمه تان باشید . مانند علی بن أبیطالب باشید . به فکر رفاه دیگران باشید . تا زنده اید کار کنید ، ولی در مصرف قانع باشید . یک انسان قانع ، عزیز است . جامعة تان را به خودکفا برسانید . شهرتان را لاأقل نیازمند به غیر نکنید ، بگذارید شهرتان در تمام امکاناتتان خودکفا باشد . این معنای رغبت در آخرت است . معنای رغبت در آخرت بیکاری نیست . آن کسی که بیکار است ، آخرت را دارد خراب می کند . چون اوّلین سئوالی که بعد از مرگ از او می کنند ، می گویند : عمرت را چه کردی ؟ یک آدم بیکار از قبر نمی ترسد ، از قیامت نمی ترسد ، از سئوال و جواب نمی ترسد ، چون سئوال می کنند عمر را چه کار کردی ! این که نمی تواند بگوید من بی کار بودم ، مسجد بودم ، تسبیح می زدم که ! این که جواب نشد که ! اوّلین چیزی که از انسان در قبر سئوال می کنند این است که عمر را چه کار کردی ؟
** علاقة به آخرت آدم را فعّال می کند . تا زنده است کار می کند . منتها طوری که به سلامت او ، به سنّ او آسیب نرسد ولو یک ساعت در روز اگر پیرمرد است . و در مصرف قانع است ، برای اینکه این آیة سورة مبارکة نحل را که فرمود : فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاتً طَیِّبَه (10)، از امام (علیه السَّلام) سئوال کردند حیات طیّب چیست ؟ فرمود : یکی از مصادیق حیات طیّب « قناعت » است . یک انسان قانع دارای حیات طیّب است .
وجود مبارک أبی عبد الله عرض کرد : خدایا ! مرا در امر آخرت بصیر کن تا به حسنات شوق داشته باشم ، تا از سیّئات فرار بکنم ، این مال معرفت آخرت . نسبت به آخرت مرا راغب بکن تا نسبت به امور دنیا بی رغبت باشم . کسی در امور آخرت با رغبت است که تلاش و کوشش کند تا زنده است . کسی نسبت به دنیا بی رغبت است که در مصرف قانع باشد . اینها دعاهای أبی عبد الله است . پس دعای او هم برای ما آموزنده است .
دعای او تنها این نیست که خدایا ! ما را بیامرز ! آئین زندگی و ادب زیستن را سالار شهیدان با دعا به ما یاد داد . چنین که سائر ائمه هم همین کار را کردند . و وقتی به وجود مبارک أبی عبد الله عرض می کردند : چرا اینقدر هراسناکی و بی تابی ، فرمود : کسانی در آخرت آرام اند که در دنیا اهل ترس از خدا باشند . لا یَأمَنُ مِنَ القِیامَه إلا مَنْ خافَ الله فِی الدُّنیاء (11). کسانی در قیامت در اَمان اند که در دنیا از خدا بترسند . خوب ؛ این حسین بن علی بن أبیطالب که خون را داد تا ما هم عالم بشویم ، هم عادل ؛ این راه انبیاء را طی کرده است .
چون این زیارت أربعین را حتماً بخوانید ، این یک صفحه بیشتر نیست . بعد هم تدبّر کنید ، کسی برای شما تفسیر کند این یعنی چه ! چون با فاء تفریع ذکر کرد . فرمود : حسین بن علی وارث همة انبیاء است ، پس این کار را کرده . فَأعذَرَتِ الدُّعاء وَ مَنَحَ النُّصح . معلوم می شود میراث انبیاء این است که انسان هم کارهای فرهنگی را انجام بدهد ، هم آنجا که لازم باشد شهادت داشته باشد . حالا ما ببینیم میراث انبیاء چیست ؟!
** ما در جامعه ای زندگی می کنیم که همة ما مسلمان ایم . یک وظیفه نسبت به خودمان داریم ، یک . یک رابطه ای با رهبران دینی مان داریم و رهبران دینی ما با ما رابطه دارند ، دو . یک رابطه ای هم با بیگانگان داریم . فعلاً در این دو قسمت بحث است که ما نسبت به یکدیگر چگونه باشیم ، با رهبران دینی مان چگونه باشیم . چون رهبران دینی ما شاگردان رهبران الهی اند ، جانشینان رهبران الهی اند ، باید ببینیم انبیاء (علیهم السَّلام) چه راهی را داشتند .
وقتی خواستیم ببینیم انبیاء (علیهم السَّلام) چه راهی داشتند ، باید ببینیم معلّم انبیاء چه راهی را دارد . چون انبیاء شاگردان خدایند ، جانشینان و خلیفة خلفای الهی اند ، هر راهی را که خدا برای هدایت مردم به ما نشان داد و خودش برابر آن راه عمل می کند ، شاگردان او یعنی انبیاء و اولیای الهی می کنند ، شاگردان انبیاء و اولیای الهی یعنی علماء آن را می کنند و ما هم که متدیّنین به دین اسلام و علاقمند به قرآن و عترت ایم همان راه را باید ادامه بدهیم .
ذات أقدس إله وقتی بخواهد از هدایت مردم سخن بگوید ، آن راه و رسمی را که خودش اداره می کند ، راه « محبّت » است . فرمود : من برای هدایت مردم ، برای حفظ دین مردم ، برای استقرار نظام الهی یک افرادی را تربیت می کنم که هم من آنها را دوست دارم ، هم آنها من را دوست دارند . فَسُوفُ یَأتِی اللهُ بِقُومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه (12). فرمود : من دین خودم را به دست هر کسی نمی دهم . اگر بخواهم یک عدّه ای را گرفتار انتقام بکنم ممکن است به وسیلة دشمنی از دشمن ام انتقام بگیرم . این که خدا فرمود : إنّا مِنَ المُجرِمِینَ مُنتَقِمُون (13)، ما از تبهکاران انتقام می گیریم .
گاهی ممکن است خدا یک ظالمی را بر ظالم دیگر مسلّط بکند ، و انتقام بگیرد ولی سخن از هدایت نباشد ، سخن از انتقام گیری باشد . اگر فرمود : إنّا مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون ، در سوره انعام هم فرمود : نُوَلّی بَعضَ الظالِمینَ بَعضاً (14). ما بعضی از ظالم ها را بر بعضی دیگر مسلّط می کنیم که آن گروه دوّم مظلوم هستند ولی مأجور نیستند . اجر نمی برند ، ولی مظلوم هستند . دیدید همین کویتی که امیرش امام راحل (رضوان الله علیه) را راه نداد ، ظالمانه امام را وادار کرد به برگشتن ، یک صدام ظالمی را بر امیر کویت مسلّط کرده است که امیر ظالم کویت مظلوم شد ، ولی مأجور نشد . هر مظلومی که مأجور نیست ! فرمود : وَ کذلِکَ نُوَلّی بَعضَ الظّالِمینَ بَعضاً . این از بحث کنونی ما بیرون است . امّا خدا اگر بخواهد یک عدّه ای را هدایت بکند ، یک نظامی را مستقر بکند ، آن راه محبّت است . به دست محبوبان خود نظام را مستقر می کند . فرمود : فَسُوفَ یِأتِی اللهُ بِقُومٍ یُحِبُّهُمْ وَ بُحِبُّونَه . این گروه محبوبان خدایند ، محبّان الهی اند . محبوبان خدا و محبّان خدا ، اینها هستند که می توانند دین را حفظ بکنند .
** این زیارت امین الله که إنْ شآءَ الله غالب شماها می خوانید ، مخصوصاً برادران طلبه سعی کنند و هر روز زیارت امین الله را بخوانند ، این هم یک صفحه بیشتر نیست . این را وقتی چند روز خواندید و یک چند بار خواندید ، حفظ می شود . در حال رفتن از منزل به مدرسه ، یا از مدرسه به منزل هم می شود این زیارت را خواند . در زیارت امین الله ما به ذات أقدس إله عرض می کنیم : خدایا ! آن توفیق را به ما بده که ما مُحبّ تو باشیم ، محبوب دیگران . تو را دوست داشته باشیم ، دیگران هم ما را دوست داشته باشند . خدایا ! این نفوس ما را ، این أنفس ما را مُحِبَّهً لَکَ ، مَحبُوبَهً فِی أرضِکَ وَ سَمائِکَ (15). یعنی اگر شما در قرآن فرمودید : دین خودت را به دست کسانی حفظ می کنی که به تو علاقمند باشند ، یک . و مورد علاقة مردم هم باشند ، دو ؛ چون مردم حرف هر کسی را گوش نمی دهند . گوش دادن حرف یک شخص ، تا گرایش دل نباشد اثر ندارد . یک وقتی یک مراسمی است ، یک جائی است ، انسان سخنرانی کسی را گوش می دهد . این دلیل نیست که آن حرف اثر کرد ! مردم حرف کسی را گوش می دهند که به او علاقمند باشند . و به کسی علاقمند اند که بدانند راست می گوید . و کسی راست می گوید کهآنچه می داند عمل بکند . ما اینچنین ایم . ما به کسی علاقمندیم که به معتَقَدات ما احترام بگذارد ، و عمل بکند . وگرنه ما به هر کسی علاقه نداریم . علاقه هم دست ما نیست . قرار داد هم نیست .
علاقه را ذات أقدس إله باید در قلب های ما القاء بکند . دل ما در گِرو کار کسی است که عالم باشد ، یک . عادل باشد ، دو . وگرنه قلب ما به سمت او نخواهد رفت . هرچه هم ما تلاش و کوشش بکنیم . خوب ؛ این کار دست آدمی نیست . این چیزی نیست که آدم بخواهد با شرائط عادی فراهم بکند . این فقط از موهبت های الهی است .
ما در زیارت امین الله از ذات أقدس إله این دو چیز را می خواهیم ؛ می گوئیم : خدایا ! قلب ما را ، جان ما را طرزی قرار بده که خواهان تو باشد ، دوست تو باشد ، یک . محبوب مردم هم باشد ، دو . خوب این را ما برای چی در زیارت امین الله می خواهیم ؟ مُحِبَّهً ، دوستار تو باشد ، مَحبُوبَهً فِی أرضِکَ وَ سَمائَکَ . چرا ما در زیارت امین الله این دو چیز را از خدا می خواهیم ؟ برای اینکه این دو چیز ابزار کار ماست . خدا فرمود : من دین خودم را به دست کسانی زنده نگه می دارم که به من علاقمند باشد ، یک . مورد علاقة مردم هم باشد ، دو . فَسُوفَ یَأتِی اللهُ بِقُومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه . خوب اگر کسی محبوب خدا بود ، محبوب خلق خدا است . و اگر کسی محبّ خدا بود ، محبوب خداست . و اگر محبوب خدا بود ، محبوب خلق خدا هم هست . پس ما برای راه انبیاء این چیزها را لازم داریم .
الآن هشتاد شهید که حشرشان با انبیای الهی باشد ، اینها محبوب خلق اند ، محبّ خدا بودند ، در راه دین خدا تلاش و کوشش کردند . انبیاء و اولیاء به اینها علاقمند اند . فرشتگان به اینها علاقمند اند . همة شما مؤمنین به اینها علاقمند اید و تا قیامت هم مؤمنین آینده به اینها علاقمند اند.
خوب ؛ پس ما ابزار کار را در این زیارت ها از ذات أقدس إله می خواهیم . این زیارت ها تنها برای این نیست که فقط یک ثوابی ببریم ! اینها فرهنگ ماست ، اینها مکتب ماست ، اینها درس زندگی کردن را به ما یاد می دهد . خوب حالا اگر اینچنین شدیم ، در جامعه با یکدیگر چگونه رفتار می کنیم ؟ یک . با رهبران مان چگونه رفتار می کنیم ؟ دو . اگر ما واقعاً اینچنین شدیم ، رابطة ما با خدای ما رابطة محبّت بود . یعنی محبّ خدا بودیم از یک سو ، محبوب خدا هم بودیم از سوی دیگر . قهراً موجودات دیگر هم به ما علاقمه مند اند . رابطه ای که ما نسبت به یکدیگر داریم ، یعنی جامعة اسلامی ؛ رابطة علاقه ، محبّت ، صمیمیّت ، نرمش و مانند آن است . رابطه ای هم که با خدایمان داریم ، آن را هم مشخّص خواهیم کرد .
در قرآن آیات فراوانی است که رابطة افراد مسلمان در یک جامعه را به خوبی تبیین می کند . یکی همین آیه است که اینها أذِلَّهً عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّهً عَلَی الکافِرین (16). یکی آیة سوره فتح و اینهاست که فرمود : رُحَمآءُ بِینَهُمْ ، أشِّدآءُ عَلَی الکُفّار رُحَمآءُ بِینَهُمْ (17). یکی هم آیة سورة حجرات است که إنَّمَا المُؤمِنونُ إخوَه (18). این آیات فراوان که سه نمونه اش را الآن به عرضتان رساندیم وقتی تحلیل می کنید ، می بینید قرآن کریم می گوید : افرادی که در جامعة اسلامی به سر می برند ، نسبت به یکدیگر نرم اند . ذَلُول اند ، نه ضلیل ! اَذِلَّهٍ عَلَی المُؤمنِین . هیچ مسلمانی نسبت به کسی خواه مسلمان ، خواه غیر مسلمان ذلیل و خوار نیست . امّا مسلمان نسبت به مسلمان دیگر ذَلول است ، نرم است ، درشت و خَشن نیست . پس افراد جامعة اسلامی نسبت به یکدیگر ذَلول اند ، نرم اند . این یک . أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرین .
این که شما می بینید مقام معظّم رهبری سیاست خارجی را چنین ترسیم می کند بر اساس مصلحت ، حکمت و عزّت برای همین است . چون همة این حرف ها شاگرد قرآن اند دیگر . قرآن می فرماید : شما با جهان رابطه داشته باشید ، چه رابطة سیاسی ، چه رابطة اقتصادی ، چه رابطه های دیگر ، امّا عزیز باشید . عزیزانه رابطه داشته باشید نه ذلیلانه ! أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرینَ أذِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنین . نسبت به یکدیگر نرم باشید . اگر بر فرض یک کسی یک چیزی گفت ، تحمّل بکنید . چون برادر ایمانی شماست . امّا نسبت به دیگران اینچنین نباشید . با عزّت برخورد کنید . أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرین ، أذِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنین . این کسانی که محبّ خدا و محبوب خدایند ، این دو چهره را هم دارند . نسبت به یکدیگر نرم اند ، نسبت به دیگران فولاد .
فرمود : رابطه با خارج داشته باش ، ولی فولاد منش باش ! نسبت به یکدیگر رابطه داشته باش ، امّا مثل آب روان باش ! نسبت به داخلی آب باش ، مایة حیات باش ، روان باش ، نرم باش ؛ نسبت به خارج فولاد ! أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرین ، أضِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنین . در آن بخش هم فرمود : أشِدّآءُ عَلَی الکُفّار ، رُحَمآءُ بَینَهُمْ . نسبت به کافرها خیلی سرسخت ، فولاد . نسبت به یکدیگر نرم ، ملایم ، اهل گذشت و مانند آن .
طائفة سوّم آیاتی است ، آنچه در سورة مبارکة حجرات آمده که إنَّمَا المُومِنُونَ إخوَه . خوب ؛ فرمود : برادری یک ، ذَلول بودن دو ، رحیم بودن سه . پس ما در جامعه ای زندگی می کنیم که وظائف ما این است . رهبران ما هم با ما همین رابطه را دارند . اگر می بینید امام راحل یا خلف صالح اش همین راه را طی می کنند ، برای اینکه اینها شاگردان انبیایند و ذات أقدس إله در قرآن کریم وصف انبیاء ، مخصوصاً خاتم شان را (علیهم آلاف التحیّه والثناء) به این سبک می ستاید .
می فرماید : این پیامبر می دانید نسبت به شما چیست ؟ این حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحِیم (19). این خیلی علاقمند است که شما مؤمن بشوید . خوب پدر تمام تلاش و کوشش این است که پسرش هَدر نرود ، بیراهه نرود . فرمود : این پدر شماست . حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحِیم . این مظهر خداست . در قرآن کریم فرمود : إنَّ الله بِعِبادِهِ رئوف و رحیم است . همان وصفی که خدا برای خودش ذکر کرد ، برای پیغمبر اش ذکر می کند . چون پیغمبر شاگرد خداست ، مخلوق خداست ، بندة خداست ، خلیفة خداست . خوب بندة خدا باید کار خدا را بفهمد و بکند دیگر . وگرنه بندة هوی می شود . او شاگرد خداست . مخلوق باید ببیند خالق او چه کار می کند . عابد باید ببیند معبود او چه دستور می دهد .
خود ذات أقدس إله وقتی خود را معرفی می کند ، می فرماید : من نسبت به مؤمنین رئوف ام ، مهربان ام . در آیة دیگر می فرماید : پیغمبر هم نسبت به مؤمنین به دستور من رئوفٌ رحیم ، بِالمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحیم . غُصّه می خورد اگر خدای ناکرده ما بیراهه رفتیم . اگر پسر او حسین بن علی است که جان اش را داد برای اینکه ما را عالم و عادل کند .
شما می بینید خیلی جریان کربلا سرمایه گذاری شده ! خیلی سرمایه گذاری شده ! کار کوچکی نبود . تمام این سرمایه ها در همین زیارت أربعین اشاره شده که بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه .
آنگاه در چنین نظامی هم مردم به یکدیگر علاقمند اند ، بر اساس مهربانی حرکت می کنند ؛ هم رابطة مردم و رهبری ، رابطة محبّت و دوستی است و هم همة ما می دانیم که این دو نعمت ، یعنی نعمتی که ماها نسبت به یکدیگر داریم ، نعمتی که رهبران ما نسبت به ما دارند و ما نسبت به رهبران داریم که این نعمت ، نعمت محبّت است ؛ این نه ارزان به دست می آید ، نه در دست کسی است . این سرمایه مثل معدن نیست که انسان کَند وکاو کند ، از دل خاک در بیاورد . دل اینچنین نیست ، مثل گِل نیست ! این سرمایة ملّی و دینی در آسمانها نیست که کسی با سفینه های با سرنشین یا بی سرنشین از کُرات دیگر به عنوان سوغات بیاورد . این فقط در دلهاست و دلها هم به دست هیچ کس نیست ، فقط به دست خداست . و کشور را هم هدایت های دل اداره می کند .
شما می بینید ذات أقدس إله محبّت را ، محبّت را ، وحدت را ، اتّحاد را در قرآن فرمود : من به عنوان بهترین نعمت به شما دادم . بعد به پیغمبر فرمود : تو اگر همة ذخائر زمین را ، تمام معدن ها را بخواهی رایگان بین مردم تقسیم بکنی که دلهای مردم به یکدیگر علاقمند بشود ، اینچنین نیست . ولو این تقسیم به دست توی پیغمبر باشد ! اینچنین نیست . لُو اَنفَقْتَ مَا فِی الأرضِ جَمیعاً مَا ألَّفْتَ بَیْنَهُمْ (20). فرمود : اگر همة معادن و ذخائر زمین را توی پیغمبر با دست خودت بین مردم تقسیم بکنی که اینها محبّت داشته باشند ، وحدت داشته باشند ، متّحد باشند ، این شدنی نیست . چون دل را که با طلا و نقره نمی شود جمع کرد ! فرمود : اگر همة طلاهای روی زمین را به دست توی پیغمبر بخواهی تقسیم بکنی که مردم به یکدیگر علاقه پیدا کنند ، این شدنی نیست . چون قلب از فرا طبیعت است ، نه طبیعت ! چیزی که فرا طبیعی است از طبیعی فتوا نمی گیرد . فرمود : هُوَ الَّذِی ألَّفَ بِینَ قُلُوبِهِمْ ألَّفَ بِیْنَهُمْ . خداست این کار را می کند .
حالا که روشن شد قلب فقط به دست خداست ، و روشن شد مردم وقتی موفّق اند که با هم باشند و روشن شد که وحدت ملّی مهم ترین ذخیره ای است که نه در زمین هست ، نه در آسمان ، فقط در دست خداست ، حالا روشن می شود که چرا خلیل خدا ، ابراهیم پیغمبر (علی نَبِیّنا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلام) به خدا عرض کرد : خدایا ! دلهای مردم را متوجّه ذرّیة من بکن ! فَاجعَلْ اَفئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهوِی إلِیْهِم (21).
ما الآن در شرائطی هستیم که دشمن بیکار ننشسته ! از هر طرف منتظر یک فرصت است . چه کار بکنیم که همانطوری که در انقلاب موفّق شدیم ، در جنگ هشت ساله موفّق شدیم ، در دوران سازندگی الحمد لله موفق بودید و بودیم ، چه کار کنیم این توفیق همچنان بماند ؟ این راه اش چی است ؟ بهترین راه اش را خلیل خدا به ما آموخت . ببینید ابراهیم خلیل چه دعا کرد ؛ ما از دعا ، از عَرض اَدب به پیشگاه اهل بیت ، از گرامیداشت قرآن و عترت غفلت نکنیم ! اینها سرمایه های اصلی مملکت است .
وجود مبارک خلیل حقّ می دانید چندین کار مهم کرد ؛ خوب آن تبر گرفتن ، آن بت شکنی بی سابقه داشتن مال ابراهیم خلیل بود . فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً (22)، همه را تکّه تکّه کرده ، بت ها را . بعد هم گفتند : آتش عمیق انباشته کنید ، ابراهیم را بسوزانید . گفت : بسوزانید ! حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ (23). دیدند اثر نکرد . خوب ؛ از یک طرف وجود مبارک خلیل حقّ هر چه را که خدای سبحان به او گفت ، کرد . گفت : پسر باید قربانی کنی ، گفت : چشم ! منتها خدا فرمود : بَس است . باید کعبه بسازی ، عرض کرد : چشم ! بت ها را بشکنی ، ریز ریز کنی ، گفت : چشم ! در آتش بروی به عنوان آزمون ، چشم ! همة این کارها را کرد .
آیا کسی که این کارها را می کند به تنهائی می تواند یک نظامی اداره کند ؟ می تواند یک حکومتی داشته باشد ؟ فرمود : نه . کعبه ساختن لازم است ، ولی کافی نیست . بت شکنی کردن لازم است ، ولی کافی نیست . تا مردم با تو نباشند این دین نمی ماند . خوب چه کار کنم مردم با من باشند ؟ فرمود : دعا کن ! چی دعا کنم ؟ دعا کن دلهای مردم را خدا متوجّه اسلام بکند . این دعای خلیل خداست ! فَاجعَلْ اَفئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهوِی إلِیْهِمْ . عرض کرد : خدایا ! کعبه را ساختم ، امّا کی بیاید طواف بکند ؟ کی به طرف کعبه نماز بخواند ؟ بت ها را شکستم ، کی جلوی بت سازی و بت فروشی و بتکده را دوباره بگیرد ؟ و راه مرا ادامه بدهد ؟
** تا مردم ابراهیمی نیندیشند و حسینی فکر نکنند ، نظام اسلامی نمی ماند . و این هم خریدنی نیست . قابل خرید و فروش نیست . این فقط با دعاست . لذا وجود مبارک خلیل خدا از ذات أقدس إله به عنوان مسئلت و دعا ، عرض کرد : خدایا ! دلهای عدّه ای از مردم را به طرف فرزندان من متوجّه بکن ! همه که نیستند بالأخره در جهان … ؛ آتش که را بسوزد گر بُولهب نباشد ؟! بالأخره یک ابولهب هائی هستند . امّا یک عدّه ای قابل هدایت و جذب اند . و این با دعا حلّ می شود .
بنابراین ما هم باید آدم خوب باشیم ، همة ما هم باید خوب باشیم ، هم در کنار خوبی های ما از خدا بخواهیم که دلهای مردم متوجّه رهبر و نظام باشد . اگر اینچنین شد ، إنْ شآءَ الله این نظام به دست صاحب اصلی اش که ولی عصر است می ماند . اگر خدای ناکرده ما مشکلی داشتیم یا دعا نکردیم که دلهای مردم متوجّه نظام و رهبری بشود ، ممکن است خدای ناکرده آسیب ببینیم . حالا روشن شد که ائمه چه حقّی نسبت به ما دارند ؟ سری هم به هند بزنید ، ببینید هند چه خبر است . سری هم به اروپا بزنید ، ببینید اروپا چه خبر است . بعد برگردید خودتان را ببینید ، ببینید در بهشت هستید ، آنگاه بدانید حسین بن علی نسبت به ما چه حقّی دارد !
** سیّد الشهداء فرمود : من قَتیل اشک هایم !! آنکه دل را متوجّه کربلا می کند ، نام مبارک أبی عبدالله و آشنا شدن به آن مصیبت و ریزش اشک است . حالا که أربعین شد ، زینب کُبری به کربلا رسیده است ، می بینید مشابه همان حرفی را از برادر می طلبد که خودش به برادر گفته است . زینب کبری ؛ یک وقتی هم در همین مسجد چند سال قبل به عرضتان این مصیبت را رساندم ؛ که در أربعین زینب کبری همان حرفی را دارد که در روز یازدهم هنگام خداحافظی آن حرف را دارد ، منتها به عکس . در روز یازدهم ، موقع خداحافظی وقتی این دخترک دید زینب کبری در کنار این نَعش خیلی بی تابی می کند ، گاهی سر به آسمان می کند ، گاهی با پیغمبر حرف می زند ، گاهی با أمیر المؤمنین حرف می زند . عرض کرد : این نَعش کی است ؟ عمّه ! هذا نَعشُ مَنْ ؟؟ خود زینب کبری هم از اوّل به نعش بی سر و پیکر آغشته به خون أبی عبدالله عرض کرد که : أأنْتَ أخی وَابنَ اُمّی ؟ تو برادر منی ؟ کاری که خواهر برادر را نشناسد ! این را در روز یازدهم … . الآن که به زیارت کربلا بر می گردد ، شاید اینچنین بگوید : عرض کند : یا أبا عبدالله ! کاری با تو کردند که من تو را نشناختم ، امّا آنقدر مصیبت بر من وارد شد که اگر تو هم مرا ببینی ، مرا نمی شناسی ! من می گفتم : آیا تو حسین منی ؟ تو اگر الآن مرا می بینی ، می گوئی : آیا تو زینب منی ؟ …
----------------- پی نوشتها: (1) سورة نحل / آیة 125 (2) سورة انعام / آیة 26 (3) سورة مریم / آیة 97 (4) سورة فرقان / آیة 52 (5) سورة توبه / آیة 73 (6) مفاتیح الجنان / زیارت أربعین (7) مفاتیح الجنان / زیارت أربعین (8) سورة آل عمران / آیة 164 (9) کشف الغُمّه / جلد 2 / صفحة 63 ـ وَ عَنی راشِدِ ابنِ أبی روح الأنصاری ، قال : کانَ مِنْ دُعاءِ الحُسین بن علی (ع) : اَللًّهُمَّ ارزُقنِی الرَّغبَهَ فِی الآخِرَه حَتّی أعرِفَ صدق ذلِکَ فِی قَلبِی بِالزَّهادَهِ مِنّی فِی دُنیایْ ، اَللّهُمَّ ارزُقنِی بَصَراً فِی اَمرِ الآخِرَه … (10) سورة نحل / آیة 97 (11) بحار الأنوار / جلد 44 / صفحة 193 (12) سورة مائده / آیة 54 (13) سورة سجده / آیة 22 (14) سورة انعام / آیة 129 (15) مفاتیح الجنان / زیارت امینُ الله (16) سورة مائده / آیة 54 (17) سورة فتح / آیة 29 (18) سورة حجرات / آیة 10 (19) سورة توبه / آیة 128 (20) سورة انفال / آیة 63 (21) سورة ابراهیم / آیة 37 (22) سورة انبیاء / آیة 58 (23) سورة انبیاء / آیة 68
اربعین سال 1375. آمل منبع : شبستان
|
|
|
|
یا ابا عبدالله روحی فداک |
۱۷صفر شهادت امام رضا تسلیت باد
دل سوخت و چشم گریان ز یاد رضا ..... حرم عشق و طواف چو کبوتری برای رضا ...
شبنم چشم بسوز برای جگر سوخته اش .... سیاه به تن کن که شاه غریبیست امام رضا .
کبوتر عشق مرا ببر به طواف یار .... همان گنبد طلای سوخته از عشق یار .
حسرت مجنون دارم هر روز به چشم ..... لیلی چشم بدوزم و سر دهم فغان یار
مرا دمی به طواف حرمت رها نکن ای امام رضا...... که دوست دارم جان دهم کنار مزار یار
خم ابروی تو نه کشت مرا به تنهائی ... که هزار کشته دادست این چشم خمار یار
شفا میدهی و سلامت کنی تن مریض .... ترا به خدا مرا بیمار کن به زلف یار .
صلاه صبح و ظهر و شبم کجا خواهد رفت ؟ ..... اگر نباشد شفاعت تو ای یار یار
فدای جای پای توست همه کسم ..... بیا قدم گاه توست این دل سوخته برای یار .
خدا کند که لایق تو باشد این سرم ....در ان شبی که سر دهم ندای یار .
بیا و شبی ببالینم آی ( ای دلبر زهرا ) ....که منه بی کس کس ندارم جز تو ای یار
شعر از گل یاس
وا مصیبتاه وا غربتاه وا علی بن موسی الرضا ویلی علی المسوم
نعی |
|
ولی على المسموم |
|
غایب مانلومک |
|
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْمُظَلَّلِ بِالْغَمامِ سَیِّدِ الْکَوْنَیْنِ وَمَوْلَى الثَّقَلَیْنِ وَشَفِیعِ الأُمَّةِ یَوْمَ الْمَحْشَرِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ سَیِّدِ اْلأَوْصِیاءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بِنْتَ إِمامِ اْلأَتْقِیآءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رُکْنِ الأَوْلِیاءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ عِمادِ اْلأَصْفِیآءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ یَعْسُوبِ الدِّین اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ قائِدِ الْبَرَرَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ قامِعِ الْکَفَرَةِ وَالْفَجَرَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وارِثِ النَّبِیِّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَلِیفَةَ سَیِّدِ الْمُرْسِلِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ ضِیاءِ الدِّین اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ النَّبَأِ الْعَظِیمِ عَلَى الْیَقِینِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مَنْ حِسابُ النَّاسِ عَلَیْهِ وَالْکَوْثَرُ فِی یَدَیْهِ وَالْنَصُّ یَوْمُ الْغَدِیر عَلَیْهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.
زینب (س) نفس علی (ع)
عزیز خدا و ولی خدا گریه کند، یعنی همه آسمان و زمین و ملک و ملکوت، دارد گریه میکند. همه جا مضطرب میشود، سر انسان، بالا، پایین، آسمانها، زمین، همه گریه میکنند. زیرا قلب مؤمن، عرش رحمان است. وقتی یک بچه یتیم گریه میکند، عرش خدا میلرزد.
اینک قافله به کربلا رسیده و ساکن شده است و خانوادهام در حرم و اصحاب نیز نشستهاند و در حال مذاکره و صحبت و ایاب و ذهاب و آمد و رفت هستند. شبها از ترس دشمن، چراغ روشن نمیکنند. حرم خدا و عزیزان خدا، شبها چراغ ندارند. غذا هم هر چه زاد و راحله بوده است مصرف شده و آب را هم که بستهاند. کأنّه تمام کره بیرزق، مانده است. تمام ملأاعلی بی ذکر خدا ماندهاند و ملائکه نمیتوانند ذکر خدا کنند.
حرم امام حسین(ع) گریه میکنند و کودکان او ضجه میزنند. صدای آنها هنوز میآید و ناله زینب (س) هنوز به گوش میرسد. گوش باشید- اینها راست است. بزرگ خانه، بیشتر وحشت میکند.
آیا میدانی وقتی قلب حضرت زینب(س) محزون شود چه بر سر عالم میآید؟ تصور کنید که هیچ بچهای و هیچ خانمی گریه نکند و تشنه نشود؛ فقط خانم زینب( س) غصهدار شود. او خود همه است. قلب همه شیعیان محزون میشود. او کبد و سینهای چون امیرالمؤمنین(ع) داشت، که وقتی خطبه خواند، کسانی که پیرمرد بودند و ایام گذشته را دیده بودند، تصور کردند حضرت امیر(ع) دارد خطبه میخواند.
بعضی از آنها جمعیت را شکافتند و جلو آمدند. یکی از آنها که آمده بود، وقتی برگشت گفت هذه زینب بنت علی(ع) این زینب است که صدا میزند. علت داشت که حضرت، کلام را رساند. زیرا زنگ شترها را بسته بودند و سر و صدا راه انداخته بودند تا صدای خانم به مردم نرسد.
وقتی مظلومان خیلی مشهور باشند ظالم میخواهد آنها را بپوشاند. صدای زنگ شترها و هیاهو و هلهله عرب را زیاد کرده بودند تا کسی صدای خانم را که خطبه میخواند، نشنود. به مرحمت خدا و با اشاره حضرت، سکوت محض شد. چگونه میشود شتر راه برود اما صدا نکند؟ نفس اعراب هم ساکت شد. اگر بزرگ خانهای به اهل آن بگوید ساکت، نفسها همه بند میآید. خانم زینب(س) بگوید اسکتوا چطور؟ نفس امیرالمؤمنین(ع) بگوید ساکت؛ از تمامی زمین هم نفس درنیاید، زیاد نیست.
«ألسَّلامُعَلَیکَیامُوسَیبنَجَعفَرٍ»
*
یَااَبَاالحَسَنِ یَا مُوسَی بنَ جَعـفَرٍ، اَیُّهَا الکـاظِـمُ یَابنَ*
*رَسُولِ اللهِ، یَا حُجَّةَ اللهِ عَلَی خَلقَهِ،یَا سَیِّـدنَا*
*وَ مَـولَنا اِنَّـا تَوَجَّـهنا وَ اسـتَشـفَعـنَا وَ*
*تَوَسَّـلنَا بِکَ اِلَی اللهِ،وَ قَـدَّمناکَ*
*بَینَ یَدَی حَاجاتِنا،یَاوَجیهاً*
*عِندَاللهِ،اِشـفـَع لَنا*
*عِـنـدَاللهِ.*
|
بمناسبت میلاد امام موسی کاظم (ع)
باز اراده خداوند متعال بر آن شد که حجتى را بر امتى بعنوان راهنمایى الهى ارائه دهد. عالمى متحرک ، پر جوش متقى و با استقامت را براى هدایت ستمگران و حق جویان بر زمین و آسمان و بر جن و ملائکه عنایت فرماید. خواسته خالق جهان آفرین بر آن شد تا تعالى و تکامل انسانها را با قدرت علمى و علمى مردى چون امام کاظم علیه السلام محقق گرداند. و این بار براى تحقق خواسته الهى ، پدرى چون امام صادق علیه السلام باید زمینه ساز گردد. باید انسانى و آراسته این تعهد و مسئولیت را بر دوش گیرد که رئیس دانشگاه عالى شیعه است . و باید دامن پاک و پر ارج مادرى چون حمیده وى را بستر گردد. سال یکصد و بیست و هشت هجرى بود، پیشواى ششم شیعیان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در موسم حج همراه جمعى از یاران خود به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و در این سفر همسر گرامى خود حمیده را نیز، همراه داشتند، مراسم حج به پایان رسیده و کاروانهاى حجاج بیت الحرام هر کدام به سوى شهر و دیار خود رهسپار بودند. کاروان مدینه نیز در رکاب مولایشان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از مکه حرکت نموده و پس از طى مسافتى در سرزمینى به نام ابواء بار گشوده بودند تا پس از استراحت ، مجددا به سفر خود ادامه دهند. ابواء روستایى است میان مکه و مدینه که چشمه آب زلال و نخلهاى سر به فلک کشیده اش ، کاروانهاى خسته و مسافران تشنه لب و گرما زده را به خود فرا مى خواند . در گوشه اى از این سرزمین خلوت و آرام زنى بزرگ ، در زیر خاک خفته است ، او امنم مادر گرامى پیامبر عظیم الشان اسلام ، حضرت محمد بن عبد الله (ص ) است . هر از گاه مسلمانى مومن ، رنج راه را به خود هموار میسازد و به زیارت این قبر میاید تا اسلامى از سر مهر، نثار زنى کند که در دامان پاک خود، انسانى بزرگتر از تمام آفرینش را پرورش داده است . امروز صبح ، امنه میهمانانى اینچنین عزیز و گرانقدر داشت ، مردى از سلاله پاک فرزندش محمد مصطفى (ص ) همراه با خانواده گرامى اش که بى صبرانه انتظار نوزادى را مى کشید که خداوند مقدر فرموده جانشین وى و خلیفه رسول خدا و امام عالمیان باشد. زمان حمل نزدیک شده بود. امام به روستاى ابواء آمده بود تا خاطره شیرین میلاد رسول اکرم را در ذهنش تازه کند و سرنوشت این کودک مبارک قدم را با سرنوشت دین فرزند امنه پیوندى مقدس و ابدى بزند. روستاى ابواء اندرز صبح گوئى دیگر گونه مینمود، پرتو آفتاب ، نخلهاى سربلند را تا کمر طلایى کرده و سایه هایى دراز روى بامهاى گلى روستا انداخته بود. صداى شتران و صداى گوسفندانى که پیشاپیش چوپانان ، آماده رفتن به صحرا بودند، بذر نشاط را در دل مى کاشت و گوش را از آواى زندگى مى انباشت . حضرت امام جعفر صادق علیه السلام همراه با یاران خود مشغول صرف صبحانه بودند که ناگاه فرستاده اى از طرف حمیده وارد شد و پیام او را به امام رسانید، امام تا پیام را شنید، دست از غذا کشیده ، بى درنگ از جا حرکت کرد و به سوى چادر زنان شتافت . اصحاب و یاران حضرت صرف صبحانه را نا تمام گذاشته و به فکر فرو رفتند که چه حادثه مهمى اتفاق افتاده است ؟ آیا کسى از زنان همراه امام بیمار شده ؟ آیا مطلبى محرمانه پیش آمده مى بایست به طور خصوصى به اطلاع حضرت برسد؟ یا اینکه .... این انتظار خیلى بدر ازا نکشید. زیرا اندکى بعد در حالى که لبخند شیرینى بر لبان امام نقش بسته بود شادى در چشمان حضرتش موج میزد به میان جمع بازگشت ، و چنین فرمود: خداوند امروز پسرى به من عنایت کرد که بهترین مردم زمان خود و پیشواى آینده شما خواهد بود. و بدین ترتیب از صلب پدرى چون امام صادق علیه السلام و از رحم پاک و پر ارج مادرى چون حمیده ، برترین خلق خداوند پاى به عرصه گیتى میگذارد و جهان را به نور وجود خویش ، نور باران میسازد. آن روز مبارک یکشنبه ، هفتم ماه صفر بود که تا آن تاریخ صد و بیست و هشت سال از هجرت رسول اکرم مى گذشت و آن کودک فرخنده پى موسى نام داشت . پدرش برترین خلق زمین در روزگار، امام جعفر صادق علیه السلام و مادرش بانوى دانا و بزرگوار و پاکدامن ام حمیده بود. داستان زندگى حمیده مادر گرامى امام موسى ابن جعفر علیه السلام از مطالب جالب خواندنى است . او وآبسته به یکى از خانواده هاى غیر عرب بود، ولى سیر حوادث او را با خیل بردگان به بازار برده فروشان مدینه کشانید و آنگاه به دستور امام محمد باقر علیه السلام از میان زنان و دختران دیگر انتخاب و به خانه حضرتش انتقال یافت و به افتخار همسرى فرزند جوان و برومند آن حضرت یعنى وجود مقدس جعفر ابن محمد الصادق علیه السلام نائل گردید و نوزادى که در ابواء چشم به جهان گشود ثمره این وصلت فرخنده بود. حمیده مادر ارجمند و بزرگوار پیشواى هفتم از زنان با فضیلت و مردم آفرین بود، او به حدى از اصالت خانوادگى و فضایل انسانى برخوردار بود که امام محمد باقر علیه السلام هنگام معرفى او به فرزند گرامى خود جعفر ابن محمد علیه السلام فرمود: فرزندم : حمیده ، همچون زر ناب و تصفیه شده ، از شالودگیها و پلیدیها پاک است ، فرشتگان الهى همواره از او مراقبت و نگهدارى کرده اند تا نزدیک به من رسیده است و این از لطف خدا بر من و امام بعد از من است که پاى چنین بانوى پاکدامنى را به خانه من گشود. گوهر شخصیت این بانوى بزرگ در خانه امام صادق علیه السلام بیش از پیش صیقل یافت و در پرتو زندگى مشترک با آن پیشواى بزرگ و استفاده از علوم سرشار آن حضرت به پایه اى رسید که امام صادق علیه السلام دستور میداد زنان مسلمان براى فرا گرفتن احکام و مسائل دینى به این بانوى عالیقدر مراجعه کنند. از این لحاظ، موسى ابن جعفر علیه السلام به تنها پدرى همچون امام صادق علیه السلام بنیانگذار مذهب جعفرى و موسس دانشگاه بزرگ جهان اسلام داشت ، بلکه از پستان بانوى با فضلیت و گرانمایه اى چون حمیده شیر خورده و در دامان پاک و پر ارج او پرورش یافته بود. از همان کودکى آثار هوش سرشار و استعداد شگرف از چهره حضرت موسى ابن جعفر علیه السلام هویدا بود و از آینده درخشان او حکایت میکرد، او که وارث علوم خاندان رسالت و امامت بود تا سن بیست سالگى که پدر بزرگوارشان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در قید حیات بودند همه جا از برنامه هاى عالى و ارزنده پدر الهام میگرفت و از علوم و دانشهاى آن حضرت استفاده میکرد. در سال 148 هجرى پس از شهادت پدر بزرگوارش عهده دار مقام امامت شد و به هدایت و رهبرى مردم مشغول گردید. معروفترین القاب حاضرت کاظم ، عبد صالح ، باب الحوائج و کینه شریفش ابو الحسن بود. حضرت امام موسى ابن جعفر علیه السلام پس امامت در حالى که 55 سال از عمر پر برکتش میگذشت به دست هارون الرشید به شهادت رسید. |
من خاطره ای ماندگاری از این روز دارم دو سال پیش در کربلا هفتم ماه صفر بودم و امروز بروایتی شهادت امام حسن مجتبی میباشد که همه اقشار مردم در عراق برای عرض تسلیت به کربلا میامدند و شبیه سازی تشیع جنازه حضرت امام حسن مجتبی را نمایش میدادند و مراسم های گوناگونی داشتن و به روایتی امروز را روز ولادت جدم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میباشد که از هر دو امام همام میخوام دست ما را در همه مراحل زندگی بگیرند و حاجات همه محبینشان را اگر برضای حق تعالی باشد اجابت فرماید و حاجات من حقیر را ..با ارزوی عاقبت بخیر شدن همه شیعیان..
شهادت امام حسن مجتبی ع را تسلیت عرض میکنم..ایها المسموم ...ادرکنی جمیعا
بحق ضلع امک الزهرا س روحی و ارواح العالمین فداها..ایها المظلوم یا بن حیدر الکرار مددی..
سخنان حکمت امیز امام حسن مجتبی ع
کسى از امام خواست تا یکى از هم صحبتان و دوستان امام باشد. حضرت به او فرمود: مبادا که ستایشم کنى که من از تو به خودم آگاهترم و دروغگویم شمارى که دروغگو نظر و ایده اى ندارد، یا نزد من از کسى غیبت کنى. آن مرد پس از شنیدن شرایط به امام گفت اجازه دهید که مرخص شوم فرمود آرى اگر مى خواهید بروید. مردى به ایشان عرض کرد اى رسول خدا من از شیعیان شما هستم. امام فرمود اى بنده خدا اگر مطابق امر و نهى ما عمل کردى و مطیع فرمان ما بودى راست گفته اى و اگر چنین نباشى با ادعاى مرتبه والایى که سزاوارش نیستى بر گناه خود افزوده اى. نگو که من شیعه شما هستم بلکه بگو من از دوستداران و هواداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و بر سلامت باش.
امام مجتبى (ع) به شخصى فرمود اگر بدون داشتن طایفه و عشیره خواستار عزت هستى و بدون قدرت و موقعیت مى خواهى با هیبت و ابهت باشى، از خوارى و زبونى معصیت خداى درآى و به عزت طاعت الهى روى آر.
امام حسن (ع) خطاب به فرزندان خود و برادرش فرمود:
اى فرزندان من و برادرم، شما امروز کودکان این قومید و چندى دیگر از بزرگان قوم آینده مى شوید پس دانش بیاموزید و هر که نتواند آن را حفظ یا روایت کند آن را بنویسد و نگه دارد.
شخصى در آخرین روزهاى حیات امام حسن (ع) به عیادت حضرت رفت، از امام پند و اندرز خواست. امام در ضمن کلامى طولانى به او فرمود:
استعد لسفرک و حصّل زادک قبل حلول اجلک...
آماده سفر آخرت باش و پیش از فرارسیدن مرگ توشه بردار، غم روز نیامده را مخور و بدان که هیچ گاه مالى بیش از مصرف خود گرد نمى آورى مگر آنکه براى دیگران مى اندوزى بدان که در حلال خدا حساب است و در حرام آن عقاب و در شبهات آن عتاب. چندان براى دنیا بکوش که گویا همیشه زنده خواهى ماند و چنان براى آخرت تلاش کن که گویى فردا خواهى مرد.
و به فرزندش فرمود: فرزندم با کسى دوستى مکن تا آن که به خوبى او را بشناسى و چون او را آزمودى و به دوستى او راضى شدى برادر وار لغزش هاى او را نادیده بگیر و در مشکلات یاریش رسان.
و نیز فرمود: دانش خود را به دیگران بیاموز و دانش دیگران را فراگیر، در این صورت هم دانش خود را استوار داشته اى و هم آنچه نمى دانستى آموخته اى.
و فرمود هلاکت مردم در سه چیز است: تکبر، حرص، حسد. تکبر موجب نابودى دین است و موجب لعنت ابلیس شد. حرص دشمن جان است و باعث اخراج آدم از بهشت گردید و حسد رهنمون به بدى هاست و سبب شد قابیل هابیل را بکشد.
و از سخنان اوست که فرمود بیناترین دیده آن است که در خوبى نفوذ کند و خوبى ها را ببیند و شنواترین گوش آن است که پند و اندرز را بشنود و از آن سود برد و سالم ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.
و فرمود هر کس پیوسته مسجد رود به یکى از هشت چیز دست یابد. نشانه اى محکم، برادرى سودمند، دانشى تازه، رحمتى قابل انتظار، کلامى که او را به هدایت رهنمون شود یا از گمراهى باز دارد، ترک گناه از شرم یا ترس.
عوامل مؤ ثر در قیام حسین (علیه السلام)
در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفت :
الف - از امام حسین براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.
ب - خودش مى فرمود: اصلى در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهى از منکر. خودش از پیغمبر روایت کرد: من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ایضا مى گفت : الا تزون ان الحق لا یعمل به
ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل کوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام یا مخالفت نمى کرد، بلکه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید، مردم کوفه اجتماع کردند وهم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول که در مدینه بود از او بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود کشته بشود و بیعت نکند؛زیرا خطر بیعت خطرى بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام یعنى حکومت اسلامى بود، نه یک مسئله جزئى فرعى قاب تقیه.
اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر این جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف ؛یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن بود یا نه ؟ از گفته هاى خود امام حسین که مى فرمود: ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا کریثما یرکب الفرس حتى تدور بکم دور الرحى و تقلق بکم قلق المحور
یا در جواب شخصى که (ریاش ) نقل مى کند فرمود: ان هولاء اخافونى و هذه کتب اهل الکوفه و هم قاتلى فاذا ذلک و لم یدعوا لله محرما الا انتخکو بعث اله الیهم من یقتلهم حتى و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیکم بانواع البلاء
از اینها معلوم مى شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود پس شهادتش مؤ ثر بود.
اما از نظر سوم : از این جهت همین قدر مؤ ثر بود که امام را متوجه کوفه کرد. اما آیا اگر به کوفه نمى رفت ، در محل امن و امانى بود؟ اگر در مکه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع مى کرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت که در مکه حرم خدا کشته شود و شاید از اینکه در حرم پیغمبر هم کشته شود ابا داشت . اینکه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر و سعد به ابن زیاد بر مى آید که در خود کربلا به عمر سعد هم گفته است : اگر نمى خواهید بر مى گردم ، فقط ناظر به این قسمت است که چرا به عراق آمد نه اینکه قضیه فقط یک جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانى از آمدن به عراق است . امام حسین که نگفت مردم کوفه نقض عهد کردند پس من بیعت مى کنم یا اینکه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس مى گیرم و ساکت مى شوم . (164)
-----------------------
پی نوشت ها:
163- سیدالشهدا علیه السلام ، شهید دستغیب ، ص 57
164- حماسه حسینى ، ج 3، ص ۱۰۳
http://www.kanezahlebit.blogfa.com
یَا کَاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسَین(ع) إکشِف کربِی بِحَقِّ أخیکَ الحُسَین(ع)»
-:-:-:- التماس دعا -:-:-:-
باسلام..
تا حالا دیدی ماه زخمی بشه؟....یه وقت یادمون نره پرسیدند:آقاجان کجابه شما از همه جا بیشتر سخت گذشت؟....جواب دادند :الشام الشام الشام...واین روزا کاروان وارد شام میشود.اشاره ای مینویسم:
کینه ,محله یهودی ها,خرابه...و جانم رقیه (س)وامان از دل زینب...یه سر به ما بزن...
یاعلی
بسم رب المهدی سلام علیکم خسته نباشید ولادت باادت امام محمد باقر را به شما تبریک عرض مینمایم و برای شما آرزوی موفقیت در پیش دارم یا حق التماس دعا
سلام
بروزم
سلام
کار با ارزش ومفیدی دارید
اگر شما مایل باشید تبادل لینک کنیم تا دوستان از مطالب هایمان استفاده کنند
اجرکم الله
انشاا... موفق و شاد کام باشید
فعلا......................بای
بسم الله
سلام .وبلاگ خوبی داری
اجرت با آقا
به ما هم سر بزن
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
سلام
واقعا وبلاگتون معالیه
اجرکم عندالله
با سلام و عرض ادب حضور خواهر گرامی
با اطلاعاتی راجع به علامه حسن زاده آملی بروزم
التماس دعا
اسلام علیک یا اهل بیت نبوه .با سلام خدمت شما وبلاگ زیبایی دارید .استفاده کردم ومایل به تبادل لینک بودید سری بزنید .خوشحال میشم .خدایارتون .یاحق
سلام
ممنون از حضورتون تو وبلاگم
سلام
ممنون گلم
دو حکمت از حضرت علی:
کسی را که شکیبایی نرهاند بی قراری هلاک گرداند
کسی را که عقل را بر احساساتش غلبه دهد قوی ترین انسان روی زمین است
تقدیم به شما و دوستان دیگر
انشالله موفق باشید
خدانگهدار
~~~~~~~~#~~~~~~~~~~~~~~~~###~##
~~~~~~~~##~~~~~~~~~~~~~##########
~~~~~~~~###~~~~~~~~~~~############
~~~~~~~####~~~~~~~#~~~############
~~~~~~~####~~~~~~~~#~~###~########
~~~~~~~~##~~~~~~~~~~##~###~~#####
~~~~~@@~~|~~~@@@~~~~~##~###~~~##
~~~~@#@@@@@@@@@@~~~~~##~######
~~~~@########@@@~~~~~~~##~#####
~~~~~########@@~~~~~~~~~##~####
~~~~~########@~~~~~~~~~~~##~###
~~~~~########@~~~~~~~~~~~~~#~##
~~~@@######@@@@~~~~~~~~~~~~
~~~@@@@@@@@@@@~~~~~~~~~~~~
سلام
ممنون از شما دوست عزیز که اومدین.
وبتون و مطالبش عالیه.
موفق و پیروز باشید.
آپ کردین خبرم کنید.
یا علی ــــــ حق یارتان*
با سلام و خسته نباشید به شما دوست عزیز
مطالبتون قشنگ بود مثل همیشه
یا علی
سلام
قبول باشه مت همچنان هر روز صبح با ذکر صلواتی که وعده داده بودیم ذاکری می کنیم
انشالله دعای خیر ما بر شما که بانی شدید که بتونیم خود را فراموش نکنیم
اول سلام !
سلام بر سیده زینب
« هوالحق »
سلام خسته نباشید
نظر شما در مورد رؤیت خدا چیست؟
التماس دعا
گل مژگان سلام
ناز من خوشگله دلم برات یه ذره شده ابجی ماهم دوستت دارم
سلام علیکم
الله ایسعدکم
جزاک الله خیرا
اموفقین
بسم رب المهدی
سلام علیکم
خسته نباشی مطالب زیبا و زیاد بودن
نیشخند
به هر حال موفق باشی
سلام با آرزوی اوقات خوب و روز افزون شما
خیلی خوشحال می شم یه سری به من بزنید
آخه آپم
مرسی از لطفتون
[لبخند]
سلام
ممنونم که سر زدید[گل]
وقت کردید دوباره سر بزنید.
خدای نگهدارنده عالم نگهدارتون[بدرود]
سلام
(((((((((((((((با مطلبی طبی در خصوص نماز بروزم)))))))))))))
نماز بهترین وسیله اى است که از بالا رفتن فشار خون جلوگیرى کرده و در حفظ تعادل آن اثر بسزایى خواهد داشت . آرى طبق نظریه پزشکان چنانچه در اداى نماز مراقبت و محافظت به عمل آمده و حرکات موزون آن به آرامى و طمانینه که از شرایط صحت آن است ، توام باشد، ثابت و مسلم گردیده که از بسیارى بیماریهاى ناشى از فشار خون جلوگیرى خواهد کرد... و این خود اثرى آنى و فورى بر قلب گذاشته و از ضربان تند و سریع آن مانع خواهد شد.
(((تعجیل در امر فرج مولایمان که در اصل فرج ما نیز است صلوات)))[گل]
با سلام
خداوند عزاداریهای شما دوست عزیز را نیز قبول فرماید.
تو را به هر کی دوست دارید مطلبتان را کمی خلاصه تر بنویسید...
موفق باشید
[لبخند]
سلام
شیطان حکومت خویش را بر ضعفها و ترسها و عادات ما بنا کرده است. و اگر تو نترسی و از عادات مذموم خویش دست برداری و ضعف خویش را با کمال خلیفةاللهی جبران کنی؛ دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست. سید مرتضی آوینی.
خوشحال میشم اگه سر بزنید.
درپناه خداسعادتمند سلامت وشاداب باشید.
خدانگهدارتون[بدرود]
بسم رب المهدی سلام علیکم خسته نباشید
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام (ص)، عصاره خلقت و رحمت و در عین حال اول مظلوم عالم و فرزند گرامی ایشان حضرت امام حسن مجتبی (ع)و شهادت امام رضا (ع) بر همه پیروان صدیق آن بزرگواران تسلیت باد.
التماس دعا
یا حق
اباصالح التماس دعاهر کجا رفتی یاد ما هم باش
زیارتنامه که می خوانی در کنار آن تربت خاموش
بغل کردی قبرمخفی مادرت زهرا یاد ما هم باش
اباصالح التماس دعاهر کجا رفتی یاد ما هم باش
سلام . من هم به سهم خودم این ایام شهادت رو خدمت همه دلسوختگان تسلیت عرض میکنم
خدا لعنت کنه اون ظالمین اول رو که تا ثریا راه کجی که رفتن ادامه داره .