دوستم داشته باش
دوستم داشته باش
بادها دلتنگند
دستها بیهوده
چشمها بی رنگند
دوستم داشته باش
شهرها می سوزند
برگها میریزند
یادها می گندند
باز شو تا پرواز
سبز باش از آواز
آشتی کن با رنگ
عشق بازی با ساز
دوستم داشته باش
عطرها در راهند
دوستت دارم ها
آه چه کوتاه
دوستت خواهم داشت
بیشتر از باران
گرمتر از لبخند
داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت
شادتر خواهم شد
ناب تر روشن تر
بارور خواهم شد
دوستم داشته باش
برگ را باور کن
آفتابی تر شو
باد را از بر کن
دوستم داشته باش
خواب دیدم در خواب
آب آبی تر بود
روز پرسوز نبود
زخم شرم آور بود
خواب دیدم در تو
رود از تب می سوخت
نور گیسو می بافت
باغچه گل می دوخت
تقدیم به؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه تومقصر بودی نه من
این فقط جبر زمانه بود که
دوری دستهایمان را رقم زد
مطمئن باش هیچکس دیگری
را از خودش بیشتر دوست ندارد
که اگر گذشتیست نه برای دیگری
بلکه فقط برای خودش است برو.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
برو و نپرس چرا که من هم نمیدانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط می دانم تقصیر هر که بود هیچکدام قدرت انجام ندادنش را
نداشتیم برو. برو و نپرس که اگر بگویم دلیل رفتن را شاید بهانه ای
باشد برای آمدن ؛آمدنی که صد بار بدتر از رفتن است برو . برو و
نپرس که چرا من بایدرا مشخص می کنم که اگر تو نیز جای من بودی
همین کار را می کردی برو . برو و نپرس به کجا که جایی ندارم جزء
قلعه تنایی خویش که شایدمرور خاطراتت تسکینی باشد بر دل پر دردم
**********
آه اگر روزی نگاه تو مونس چشمان من باشد
قلعه سنگین تنهایی چهار دیوارش ز هم پاشد
آه اگر دستان خوب تو حامی دستان من باشد
قلعه سنگین تنهایی چهار دیوارش ز هم پاشد
آه اگر روزی صدای تو گوشه آواز من باشد
قلعه سنگین تنهایی چهار دیوارش ز هم پاشد
آه اگر دیروز بر گردد لحظه ای امروز من باشد
قلعه سنگین تنهایی چهار دیوارش ز هم پاشد
خدای مهربان همه ما را هدایت فرما آمیننننننننننننننننن
دلم گرفته است
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
******
کاش می شد اشک رو تهدید کرد مدت لبخند رو
تمدید کرد
کاش می شد میون لحظه ها لحظه های دیدار
رو نزدیک کردزندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت.
حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی
جدایی سخت است نه به سختی تنهایی
*******
افق تلخ
دیروز آفتاب چشمانت شوق زیستن را در من
زنده میکرد
امروز خورشید نگاهت درامتداد ساحل خاطره ها
غروبی غم انگیزدارد
فردا از آنهمه نور و روشنائی کورسویی باقی
نخواهد ماند
دعای فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
إلهی عظم البلاء وبرح الخفاء وانکشف الغطاء وانقطع الرجاء ،
وضاقت الأرض ومنعت السماء وأنت المستعان وإلیک المشتکى
وعلیک المعول فی الشدة والرخاء ،
اللهم صل على محمد وآل محمد
أولی الأمر الذین فرضت علینا طاعتهم ، وعرفتنا بذلک منزلتهم ،
ففرج عنا بحقهم فرجاً عاجلاً قریباً کلمح البصر أو هو أقرب ،
یا محمد یاعلی یاعلی یامحمد أکفیانی فإنکما کافیان
وانصرانی فإنکما ناصران،یا مولانا یاصاحب الزمان
الغوث الغوث الغوث ، أدرکنی أدرکنی أدرکنی ،
الساعة الساعة الساعة ،العجل العجل العجل ،
یا أرحم الراحمین ، بحق محمد وآله الطاهرین .
=======
دوستان که این وبلاگ را میبینند ازشون میخوام که
من حقیر را دعا کنند؛
یا حلال المشاکل یا علی ادرکنی
یا فاطمه الزهرا
تقدیم به یک آشنا
دستهای بهاری تو
وقتی بیایی، تمام شاپرکها به احترامت سرخم میکنند.
لبخند که بزنی، ستارهها میدرخشند و با حرفهای آسمانیات
ظلمتها و دروغها درهم میشکند.
دستهایت را که میبویم، پر از عطر سخاوت و همیشه بهارها و
مریمیهاست، و درآن نگاهت آرامش و صداقت موج میزند.
من تمام کوچهباغهای زمین را برای یافتنت زیرپا گذاشتهام،
اما تو در باغهای آسمانی هستی.
صدایت میزنم و تو با آن قلب مهربانت از یاد نمیبری که
جوابم را بدهی، آن وقت دستهایت پلی میشود برای رسیدن من به تو .
به تو که میرسم وجودم
ستارهباران میشود و قلبم روشن.
با تو که باشم، دستهای بهاریات یاریام میدهند که در
اوج شکست واژه امید را تجربه کنم.
تو را میشناسم، همیشه شناختهام، همان کسی که با خود
عطر سیب سرخ را در فضا پراکنده میکند، تو برای من تنها
یک معنا داری، معنی دوست داشتن در
سرزمین واقعیتها.
دوستت دارم ای آشنای من ...