«•´`•.(*•.¸(`•.¸بــنــت الــزهــــــراء ¸.•´)¸.•*).•´`•»

الهی لا تعذبنی فانی مقر بالذی قد کان منی.فما لی حیله الا رجائی.لعفوک ان عفوت و حسن ظنی.وکم من زله لی فی الخطایا.وانت علی ذو فضل

«•´`•.(*•.¸(`•.¸بــنــت الــزهــــــراء ¸.•´)¸.•*).•´`•»

الهی لا تعذبنی فانی مقر بالذی قد کان منی.فما لی حیله الا رجائی.لعفوک ان عفوت و حسن ظنی.وکم من زله لی فی الخطایا.وانت علی ذو فضل

نیایش (گزیده‏اى از دعاى عرفه حسین بن على(ع))

 نیایش (گزیده‏اى از دعاى عرفه حسین بن على(ع))

پروردگارا، مرا به که وا مى‏گذارى، به خویشاوندى که پیوندمحبت را مى‏گسلد، یا بیگانه‏اى که با من خشم مى‏راند، یا به آنان‏که مرا خوار مى‏شمارند و حال آن که تو خداى منى و رشته سرنوشت‏من در چنگ توست!

از غربت و تنهایى و دورى خانه‏ام و خوارى‏ام درچشمان کسى که وى را بر من مسلط گردانیده‏اى، به درگاه تو شکایت‏مى‏آورم.

بارالها بر من خشم مگیر که اگر تو بر من خشم نیاورى، مرازغیر تو باکى نیست و مگر نه این است که فراخناک لطف و عافیت تومرا کافى است!

خداوندا، تو را به نور جمالت که بر زمین و آسمانها تابیده‏است و پرده‏هاى تاریکى را برانداخته و کار گذشتگان و آیندگان راصلاح بخشیده است، سوگند مى‏دهم و از تو مى‏طلبم که در آن حال که‏بر من خشم گرفته‏اى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازل‏نگردانى که تو مى‏توانى قهر و عتاب را رها کنى و به لطف بازآیى‏و از من خشنود شوى!

اى آن که سپاسگزاریم به درگاه وى اندک است، اما او محرومم‏نمى‏سازد و گناهانم بسیارند لکن مرا به فضیحت و رسوایى‏نمى‏کشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان مى‏نگرد، اما هیچ گاه‏به خوارى نمى‏راندم!

اى آن که در کودکى مرا محافظت فرمودى و در هنگام پیرى‏بى‏روزیم نگذاشتى. اى آن که الطاف و نعمتهایت

 در نزد من بیرون‏از شمارند و توان شکرگزارى آنها را ندارم.

اى کسى که با من به نیکویى و احسان رفتار مى‏کنى و من به زشتى‏و عصیان تو را پاسخ مى‏گویم.

 اى کسى که مرا به یمن ایمان نجات‏بخشیدى، پیش از آن که به طریقه شکر نعمتهایت آشنا باشم.

اى مولاى من، تویى که نعمت دادى، تویى که احسان کردى، تویى که‏به نیکى رفتار نمودى،

 تویى که کرامت فرمودى، تویى که فضیلت‏بخشیدى، تویى که فضل خود را به اتمام رسانیدى، تویى که روزى‏عطا فرمودى، تویى که کرم کردى، تویى که توانمندم ساختى، تویى‏که سرمایه‏ام دادى، تویى که پناه دادى، تویى که کفایت کردى،تویى که هدایت کردى، تویى که از گناه بازداشتى، تویى که گناهان‏را پوشیدى، تویى که گناهان را بخشیدى، تویى که عذر پذیرفتى،تویى که مکنت و جاه بخشیدى، تویى که عزت دادى، تویى که پشتیبان‏بودى، تویى که تاییدم کردى، تویى که یارى رساندى، تویى که شفابخشیدى، تویى که عافیت دادى، تویى که اکرام کردى، خجسته و بلندمرتبه‏اى اى پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس‏پیوسته تو را سزاست.

اما من اى خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشاى! منم‏که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانى کردم، منم که‏به سوى گناه شتافتم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تواعتماد کردم، منم که در عین دانایى گناه کردم، منم که وعده‏هادادم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرم‏خود اقرار کردم.

بارالها، من بدان نعمات که مرا داده‏اى اذعان دارم، به‏گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز مى‏گردم; تو نیز مرا بیامرز.

اى کسى که گناه بندگان تو را ضررى نرساند و نیازى به طاعت‏ایشان ندارى، هر کدام از بندگانت که کارى نیکو به جاى آورند،به توفیق و لطف توست، پس ستایش و حمد تو را سزاست.

خدایا، چون مرا فرمان دادى سرکشى نمودم و چون نهى کردى، آنچه‏را نمى‏خواستى به جاى آوردم. اینک این منم که نه دلیلى بربى‏گناهى خود دارم که عذر بخواهم و نه نیروى آن دارم که از کسى‏یارى بخواهم. حال با کدامین اعضایم رو به روى تو بایستم; آیابا گوشم یا با چشمم یا با زبان و یا پاهایم، آیا تمامى اینهانعمتهایى نیست که مرا عنایت فرموده‏اى و من با همه آنهانافرمانى‏ات کرده‏ام، اى مولاى من، حجت و دلیل از آن توست و من‏محکومم!

اى شنواترین شنوندگان و اى تیزبین‏ترین بینندگان و اى‏سریعترین حسابگران و اى مهربانترین مهربانان، بر محمد(ص) وخاندان پاک وى درود فرست!

پروردگارم، از تو حاجتى را مى‏طلبم که اگر آن را به من ارزانى‏دادى، هر چیز دیگرى را که از من دریغ نمایى، مرا زیانى نرساندو اگر از آن محرومم سازى، هر چه را به من عطا فرمایى مرا نفعى‏نبخشد; «از تو مى‏خواهم که مرا از آتش جهنم آزاد گردانى!»

غیر تو خدایى نبود، یگانه‏اى و تو را همتایى نیست، فرمانروایى‏توراست و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایى، اى خدا،اى خدا، اى خدا.

خدایا، من در آن حال که بى‏نیاز و توانمندم، به تو نیازمندم،پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من که در عین‏دانایى، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!

خدایا، به راستى که تغییر تدابیر تو و سرعت انجام اراده وتقدیرات تو، بندگان عارفت را باز داشت، از این که در حال نعمت‏به دوام بخشش تو اطمینان کنند و در حال نقمت، از رحمت تو نومیدگردند!

اکنون منم که با فقر و نیازمندیم به تو توسل مى‏جویم و چگونه‏به حضرتت توسل جویم با فقرى که محال است دامان غناى تو رابیالاید. چسان از این حال که دارم به تو شکایت آورم، در حالى که‏هیچ چیز بر تو پوشیده نیست. چگونه حرفهاى دلم را براى تو بیان‏کنم و حال آن که از همه آنها آگاهى! چگونه ممکن است امیدهایم‏را که رو به سوى تو دارند، به نومیدى بدل سازى و حال مرا نیکونگردانى، با آن که قوام آن به دست توست.

خدایا با آن که عظیم نادانم، چقدر به من لطف مى‏کنى و با آن‏که زشتى کردارم آشکار است، چقدر با من مهربانى!

خدایم! چقدر تو به من نزدیکى و من از تو دورم! و چقدر نسبت‏به من مهربانى. پس چیست که بین من و تو حجاب افکنده است!؟

پروردگارا، از تغییر آثار و دگرگونى حالات نیک دانستم که‏خواسته تو در مورد من این است که خود را در همه چیز به من‏بنمایانى، تا درباره هیچ چیز از تو غافل نگردم.

خدایا، هر گاه گناهانم مرا گنگ گردانید، کرم تو زبان مراگشود و هرگاه که صفات ناپسندم مایوسم ساخت، الطاف بى‏پایانت‏مرا به طمع واداشت!

خدایا، آن کس که زیباییهایش در حقیقت زشتى است، چگونه‏زشتیهاى رفتار وى زشت و ناپسند نباشد و آن کس که سخنان حق گونه‏او ادعایى بیش نیست چسان ادعاهایش، ادعا نباشد.

خدایا، فرمانهاى تاثیرگذار و اراده مسلط تو براى سخن‏گویى،گفتارى باقى نمى‏گذارد و صاحب توانایى را ناتوان مى‏سازد.

بارالها، توجه من به مخلوقات تو سبب مى‏گردد که از مشاهده‏جمالت محروم بمانم، پس مرا در پیشگاه خویش به عبادتى بگمار که‏به وصال تو رساندم! چگونه براى اثبات وجود شریفت‏به چیزى دلیل‏آورده شود که در هستى خود محتاج توست، آیا براى غیر تو ظهورى‏است که براى تو نیست تا وجود غیر، آشکار کننده جمال تو باشد؟

تو کى پنهان بوده‏اى که براى عیان ساختنت نیاز به دلیلى باشد که‏تو را اثبات نماید، کى دور بوده‏اى که کاینات راه رسیدن به توباشند. کور باد آن چشم که تو را نگاهبان خود نبیند! و چه‏زیانبار است معامله بنده‏اى که از محبت تو وى را بهره‏اى نیست!

خدایا، خوارى و پستى‏ام در برابر تو هویداست و احوال من بر توپوشیده نیست.

وصالت را از تو مى‏طلبم و به یارى وجود شریفت، بر هستى توگواهى مى‏دهم. مرا با نور خود به ذات پاکت راهنمایى فرماى و باصدق عبودیت در پیشگاهت‏برپاى دار.

پروردگارم، مرا از زیر بار ذلت نفس رهایى ده و پیش از آن که‏مرگم در رسد از آلودگى شک و شرک پاکم کن. از تو یارى مى‏جویم،یاریم کن. بر تو توکل مى‏نمایم، مرا به حال خود وامگذار. تو رامى‏خوانم، مرا نومید مساز. مشتاق فضل توام، محرومم مکن. خویشتن‏را به وجود پاکت منتسب مى‏نمایم، دورم مگردان. مقیم درگاه توام،از خود نرانم.

تویى که انوار جمالت را به دلهاى شیفتگانت تاباندى تا آن که‏تو را شناختند و به یگانگى تو ایمان آوردند. تویى که محبت غیرخود را از قلوب دوستانت زدودى تا غیر تو را به دوستى نگرفتند وبه جز تو پناه نیاوردند و آن گاه که جهانیان آنان را هراسناک‏سازند، تو مونس ایشان هستى و تویى که آنها را هدایت فرمودى تاجایى که نشانه‏هاى قدرتت‏بر آنان آشکار گشت!

آن کس که تو را از دست داد، چه کسى را یافت و آن که تو رایافت که را از دست داد! به راستى که زیانکار است آن کس که به‏جاى تو دیگرى را برگزیند و بسى خسران زده است آن که بکوشد تااز تو جدا گردد. چسان به غیر تو امیدوار شوم، در حالى که تورشته احسان را نگسسته‏اى و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر توبطلبم و حال آن که عادت بخشندگى خویش را دگرگون نساخته‏اى!

اى کسى که شیرینى موانست‏خویش را به عاشقانت چشانیده‏اى، پس‏آنان در برابر تو تملق‏کنان برپاى ایستاده‏اند! اى کسى که‏پرده‏هاى هیبت‏خود را بر دوستانت افکنده‏اى و آنان هراسناک درمقابل تو پوزش مى‏طلبند.

تو بندگانت را به یاد مى‏آورى پیش از آن که دیگران از آنهایادى کنند و آغازگر هر بخشش و احسانى قبل از آن که‏عبادت‏کنندگان رو به سوى تو آورند و بخشنده و عطا کننده‏اى، پیش‏از آن که خواهندگان از تو بخواهند و چه شگفت است این که بسیارمى‏بخشى، آن گاه از آنچه بخشیده‏اى از ما وام طلب مى‏کنى!

خداوندا، من را به کمند مهربانى خویش به سوى خود آر تا وصال‏تو را دریابم و با جاذبه الطاف خویش مرا درکش تا به سوى تو روى‏آورم!

خدایا، رشته امیدم از تو نمى‏گسلد گرچه تو را سرکشى نموده‏ام وهرچند تو را عبادت کنم باز دهشت مرا رها نمى‏سازد. کاینات مرابه سوى تو رهنمون مى‏گردند و یقینى که به کرم تو دارم مرا به‏سویت مى‏کشاند.

خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن که تو امید منى و چگونه به‏خوارى تن دردهم در حالى که تو تکیه‏گاه منى.

خدایا، چسان در برابرت دعوى سربلندى نمایم با آن که بنیادمرا از ذلت‏برآورده‏اى و چسان سر فخر بر آسمان نسایم و حال آن‏که مرا به خود منتسب کرده‏اى!

خدایا! چگونه رداى بینوایى درنپوشم، در حالى که مرا درجایگاه فقرا نشانده‏اى و چگونه خویشتن را فقیر بنامم با آن که‏تو با بخشش خود بى‏نیازم ساخته‏اى!

تویى که جز تو پروردگارى نیست. خود را به تمامى اشیاشناسانده‏اى به گونه‏اى که موجودى نیست که تو را نشناسد. تویى که‏خویشتن را در آینه همه موجودات به من نموده‏اى و من در همه چیزجمال تو را به آشکارا نگریسته‏ام و تویى که براى تمام موجودات‏آشنایى!

مختصری از زندگینامه امام حسین ( علیه السلام )

السلام علیک یا ابا عبدالله ...

مختصری از زندگینامه امام حسین ( علیه السلام )
 

نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است )
کنیه :ابو عبد اللّه

لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق  میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا

سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را  زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.

 

یا حسین

یـــــــــــــــــــــا بــــــــــن الزهـــــــــــرا روحی فداک

این کشته فتاده به هامون حسین توست

چه گذشت بر دل اهل بیت شما

چه گذشت بر دل زینب

غمی که تا ابد تاریخ شرمنده آن است

************

محرم را آمیخته دیدم با عشق

و عشق را آمیخته دیدم با ایثار

و ایثار را با ابوالفضل

صبر را با زینب

و شهامت را با حسین

السلام على الحسین ، وعلى علی بن الحسین

السلام على الحسین ، وعلى علی بن الحسین ،

 وعلى أولاد الحسین  وعلى أصحاب الحسین

امام حسین علیه السلام:
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود

و باطل نهی نمی گردد؟
در چنین شرایطی مؤمن باید مشتاق دیدار خداوند باشد.

-----------------------------

سلام بر تو ای ماه درد و ماتم      سلام بر تو ای  ماه محرم


سلام بر غصه های قلب زینب    سلام بر ناله ها و ذکر زینب